روایح و لوایح گرگ خاکستری

یکی دو ساعت پیش، تقریباً همان وقتی که خون از قلبم جوری پایین می‌سرید که ناجور به نظر می‌آمد،  وسط وسط خانه، بوی ماشین به دماغم خورد؛ همان بویی که از آن خیلی بدم می‌آید و گاهی مرا اسیر و مضطرب می‌کند، بوی اگزوز ماشین!

الآن در آستانه‌ی واقعی زمستان و با یادآوری سرور و سلطان زمستان‌های عالم، خاندان قوی و قدرقدرت استارک، بوی قورمه‌سبزی جاافتاده می‌آید! نصفه‌شبی!

فال خوبی برای شروع زمستان است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد