آذر 86

هفت وادی در منطق الطیر

تعداد ، نام و توضیح وادی ها _ آن طور که در منطق الطّیر آمده _ چنین است :

1_ وادی طلب _ وادی نخست است و اولین قدم در تصوّف و سلوک به سوی حق . در اصطلاح به معنای « جستجو کردن مراد و مطلوب » است ( فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی ؛ سید جعفر سجادی ؛ ص 553 ) . در این مرحله رهرو باید از مادیات و نفسانیات برهد و از کثرت به وحدت برود . مطلوب را باید در خود بطلبد نه خارج از خود . این منزل ، اگرچه نخستین منزل است ، در میان هفت وادی مشکل ترین آنهاست ؛ زیرا سالک نباید دمی آسوده بماند ، باید مدام در حرکت باشد . 

2_ وادی عشق _ سهمناک ترین وادی ؛ آتشی که دل طالب را می سوزاند و مهم ترین رکن طریقت در مسیر رسیدن به حقیقت است . عشق نزد اهل عرفان ، در مقابل عقل در نزد فلاسفه قرار می گیرد و تعریف کامل و کافی نمی توان از آن به دست داد . سهروردی از آن به درختی به نام عَشَقه تعبیر کرده که در پای درختان می روید و هنگام رشد بر بدنۀ آنها می پیچد و تمام آن را فرا می گیرد و شیرۀ جان درخت را خشک می کند . عشق حقیقی که به وصال حق ختم می شود ، در سایۀ معرفت به دست می آید که خرد را می سوزاند و تمام وجود عارف را فرا می گیرد .

3_ معرفت _ نزد عارفان ، شناخت خداوند است ؛ شناخت او به اسماء و صفات . سالکی که از پلیدی ها و غیر او پاک شده در همۀ حالات خدا را بر خود ناظر می داند . در رسیدن به این وادی ، سالک به اصل و بطن توجّه می کند و از ظاهر بیرون می آید .

در انوار التّحقیق آمده :

" غرض از آفرینش ، عبادت حق است و عبادت بی معرفت ، عبث مطلق است . اول معرفت او حاصل کن ، پس طاعتش را از جان و دل    کن ." ( اندیشه های عرفانی پیر هرات ؛ علی اصغر بشیر ؛ ص 103 )

4_ استغنا _ ( استغنا به معنای بی نیازی است ) در این وادی همه چیز برای سالک ، قدر و بهای خود را از دست می دهد . هشت بهشت و هفت دوزخ ناپدید می شوند و آن چه باعث خود بینی و خودپرستی انسان شده ، درهم می ریزد . همه چیز به قطره ای در دریای هستی و حضور حق بدل می شود .

5_ توحید _ عُرفا توحید را چنین معنا می کنند : جدا شدن ذات الهی از صفات و تصورات و تحقّق ِ بنده به حق . چون کسی به این مرحله برسد ، همه چیز برایش یک می شود و با حق یگانگی می یابد . در این یگانگی ِ حاصل شده ، بد و خوب در نظر سالک یکی می شوند و از دو عالم روی بر می گرداند .

" توحید آن نیست که او را یگانه خوانی ، توحید آن است که او را یگانه دانی . توحید آن نیست که او را بر سر زبان داری ، توحید آن است که او را در میان جان داری . توحید نه آن است که یک بار گویی و یگانه باشی ، توحید آن است که از غیر او بیگانه باشی . " ( اندیشه های عرفانی پیر هرات ؛ علی اصغر بشیر ؛ ص 115 / برگرفته از " مقولات " خواجه عبدالله انصاری )

6_ حیرت _ وادی ششم ، سرگردانی است . هنگام تأمل و حضور و تفکر بر قلب عارفان وارد می شود و مانع و حجاب آن تأمل و تفکر می شود . روزبهان در « شرح شطحیّات » می گوید که حیرت در آن زمان که بر دل عارف وارد می شود ، او را در طوفان معرفت می افکند ؛ به طوری که هیچ چیز را باز نمی شناسد .( فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی ؛ سید جعفر سجادی ؛ ص 333 ) در منطق الطّیر ، سالکی که به این مرحله می رسد همواره در درد و حسرت است زیرا مراحل پیش و پس خود را نمی شناسد . « به حکم حیرت ، هیچ گونه خبر و اثری نمی توان از او یافت » ( شرح احوال و نقد و تحلیل آثار عطّار نیشابوری ؛ بدیع الزّمان فروزان فر ؛ ص 387 ) .

7_ فقر و فنا _ منظور صوفیان از فقر ، نبود و عدم حضور آن چیزی است که بدان نیاز دارند و حقیقت ِ آن احتیاج است . فنا نهایت ِ سلوک به سمت حق است و بقا ، ابتدای سیر فی الله . زیرا با پایان گرفتن سفر به سوی حق ، سفر در حق میسّر می شود . سالک که در فنای مطلق ( دوری از هر چیز مادّی و بشری ) بود ، به عالمی می رسد که در آن دارای صفات و اخلاق الهی می شود . با فنا یافتن ، سالک از مرتبۀ عقلانیّت فراتر می رود و برای رسیدن به این مقام باید ریاضت های فراوان را متحمّل شود . این مرحله آخرین مرحلۀ  سلوک است که در آن ، سالک از هستی خود فارغ و بی خبر می گردد . ذهن او تمامی به مشاهدۀ صفات حق مشغول می شود و در نهایت از مرتبۀ وصول خویش به مقام فنا نیز بی خبر می شود . بقای پس از این فنا ، در حکم زندگی دوباره ای است برای سالک که در آن تحت سلطۀ خرد الهی و حکم خداوند است و خارج از سلطۀ عقل دنیایی و مصلحت اندیش . وادی یی که عین فراموشی و بیهوشی است . دیوانگی که در آثار عرفانی و به ویژه آثار عطّار بدان اشاره شده ، همین عالم نفی خرد و بقای پس از فناست که خردِ دنیایی را می ستاند .

. . .

ادامه دارد



منطق الطیر اثر عطار نیشابوری

منطق الطّیر ، مشهورترین اثر عطّار نیشابوری ، متنی منظوم است که بیشتر بخش های آن ساختار روایی دارد و ماجرا یا داستانی را روایت می کند . زبان روایت در این اثر ساده است و به دور از پیچیدگی . 

هدف اصلی عطّار از آوردن این بخش های داستانی ، رساندن مفاهیم والای عرفانی و شرح آنها برای خوانندگان بوده ؛ از این جهت این کتاب در زمرۀ آثار عرفانی قرار می گیرد .

منطق الطّیر در قرن شش و هفت هجری قمری نوشته شده و نویسندۀ آن از بزرگان عرفان و تصوّف ایرانی به شمار می آید . آثار دیگر وی نیز گرد محور عرفان دور می زنند یا شرح حال عرفا و سرآمدان طریقت هستند .

طرح کلّی کتاب مورد بحث ، داستان معروف و زیبای حرکت تعداد زیادی از پرندگان برای جستجوی سیمرغ است که همچون سالکان طریقت از هفت وادی می گذرند و در آخر فقط سی عدد از آنها به مقصود دست پیدا می کنند.

از نگاه عطّار مسیر سیر و سلوک و راه رسیدن به حقیقت مطلق ، هفت وادی و گردنۀ مهم و سخت دارد که عبارتند از :

1_ طلب ، 2_ عشق ، 3_ معرفت ، 4_ استغنا ، 5_ توحید ، 6_ حیرت ، 7_ فقر و فـنا .

راهنمای پرندگان در مسیر سلوکشان هدهد است که در قصّۀ حضرت سلیمان (ع) پیغام گذار ایشان بود و بالاترین درجه در میان حیوانات را داشت . آن تعداد از پرندگان که خطرات و دشواری های راه را به جان خریدند و با دل کندن از چیزهای دیگر به انتهای راه رسیدند ، خود را در محضر باشکوه و غیرقابل توصیفی ، سراسر نور و جبروت ، دیدند که می توانستند در آن حضور ِ آینه وار ، سرنوشت و اعمال خود را از ابتدا تا انتها مشاهده کنند . این جایگاه ِ آخر که برای رسیدن به آن از همه چیز گذشته بودند ، جان آنها را از شک و تردیدهای باقی مانده زدود و توانستند به این درک برسند که خود آنها سیمرغ هستند :

چــون نگـــه کـردند آن سـی مــــــرغ زود

بی شک این سی مرغ ، آن سیمرغ بود

در تـحیـــّّر جمــله ســرگـردان شــــدنـد

بـاز از نـوعـــی دگـر حیــــران شــــدنـد

خـویــش را دیــدنـد سیمــــــرغ ِ تمـــــام

بود خـود سیمـــرغ ، سی مــــرغ ِ مــدام

جان کلام عطّار این جاست که هرکس هفت وادی را به سلامت طی کند و به وادی آخر یعنی فنای فی الله برسد و ازخود فانی شود ، پس از آن به حضرت حق بقا می یابد و به او زنده می شود . جز خدا چیزی نمی بیند ؛ در خویش خدا را می بیند و در خداوند خویش را ، که همه از او و چون او شده است .

وادی در لغت به معنای رودخانه و محلّ گذر آب سیل است ؛ زمین نشیب و هموار ِ کم درخت که جای گذشتن آب سیل باشد و صحرای مطلق (منطق الطّیر ؛ به اهتمام سیّد صادق گوهرین ؛ ص 333 ). صوفیان به راه مشکل و خطرناک ، وادی می گویند که پر از سختی و آفت است و سالک باید بپیماید . این وادی ها ، گردنه های سلوک شمرده می شوند که باید با تلاش خالصانۀ سالک و به راهنمایی پیر طی شوند . گاه به دو گونه راه اطلاق می شود : راهِ خشکی یعنی ریاضت و سیر الی الله و راهِ دریا یعنی سلوک باطن و سیر فی الله(شرح احوال و نقد و تحلیل آثار عطّار نیشابوری ؛ بدیع الزّمان فروزان فر ؛ ص 354 ) .

تعداد این وادی ها نزد صوفیان متفاوت است . صوفیان نخستین ، هفت مقام را در تصوف ذکر کرده اند و صوفیان بعدی بر تعداد آنها افزوده اند . خواجه عبدالله انصاری به دَه وادی معتقد است و از سویی کتابی دارد به نام « صد میدان » . در رسالۀ شقیق بلخی به چهار منزل اشاره شده است که عبارتند از : زهد ، خوف ، شوق به بهشت و محبّت به خدا . خود عطّار در کتاب « مصیبت نامه » به پنج وادی اشاره کرده است .

این گونه گونی در تعداد و نام های مختلفی که بر وادی ها نهاده شده ، نشان می دهد که در این زمینه هیچ دیدگاهی بر دیگری برتری ندارد و غرض ، تنها کشاندن دلها به سوی حق و آگاه کردن سالکان و عاشقان نسبت به موانع راه ، کمک به آنها در شناخت خویش و در نهایت رسیدن به حق است .

هفت شهر عشق در ادبیات جهان نیز بازتاب دارد و در صورت های مختلفی عرضه شده است : « اودیسه » اثر هـُمر ، سخن از تلاش انسان برای مراجعت به سرزمین اصلی خود است که در این راه مشکلات و موانع زیادی را باید پشت سر گذارد . در این مسیر نیز اشاره شده که تعداد بسیاری از رهروان از بین رفته اند و تنها اندکی به مقصد رسیده اند . « کمدی الهی » دانته هم داستان طیّ طریق انسان از اعماق جهنم ( غفلت ) به بهشت ( وصال و دیدار ) را بازگو می کند .

. . . .

ادامه دارد

آذر 86

آی جنوب ،

مردی که در نسیم و شرجی

ردّ گام هایت را پی کرد

و در نگاه عمودی آفتاب گم شد

اکنون ، 

 با مادیانی سپید باز آمده

عریان و بی نقاب،

سرشار از قصّه های مهربانی و رنگین کمان

با واژگانی از جنس ترنج

از باغهای بی کلاغ

تا جغرافیای جانت را سهیلی کند.

پس بیاغاز شعر شاعرانه ات را

چون کرشمه مهتاب .

آی جنوب ،

شعر بلند نگفته در قاب .

زمان و مکان مراسم اولین سالگرد ناصر عبداللهی