خود کتاب را چند ماه پیش خواندم. این نقلقل مهیج زیبا را در گودریدز پیدا کردم:
اندیشههایش را به حیوانش میگفت و به همراه خاطراتش، در دفتری مینوشت؛ مبادا یکوقت حافظهاش او را یاری نکند.
به حقایق شاخوبرگ میداد چون میدانست زندگی آنطوری است که خودمان تعریفش میکنیم؛ پس چرا چیزهای پیشپاافتاده بنویسیم؟