تیر 86

عمق فاجعه !

« می دانید وقتی یک لاشخور دیوانه بشود چکار می کند ؟ »

هنک هم نمی دونست !

منظورم اینه وقتی یه لاشخور از فرط عصبانیت به مرز جنون برسه ، چیکار می کنه ؟

مثلا ً .... مثلا ً اگه دوتا کایوت نعلتی ولگرد ، اومده باشن جلو دهنۀ غار ِ محل سکونتش و با اون صداهای نخراشیده شون زده باشن زیر آواز . که چی ؟ که با جونیور همراهی کنن . جونیور ؟ پسر اون لاشخوره ست دیگه ! نگفتم ؟ خوب ! جونیور پسر ِ والاس لاشخور هست و دوست داره خواننده بشه . اما سازش کوک نیست و صداش هم خیلی بده . هنکی جون که بازم از مزرعه شون قهر کرده ، سر ِ شب می رسه به غار این دوتا . می خواد به جونیور کمک کنه . وقتی می زنه و می خونه ، اون دوتا کایوت هم پیداشون می شه و می زنن زیر آواز . اون وقت والاس ِ پیر که می خواست بخوابه ، از سر و صدای اونا کلافه می شه و حرص و جوش می خوره . هر چی هم به کایوت ها می گفت که صداشونو بــِبـُرَن ، اونا گوش نمی کردن ....

هنکی جون خودش شاهد این ماجرا بوده . بالاترین مرحلۀ عصبانیت یه لاشخور پیر رو دیدن ، نصیب هر کسی نمی شه . اما هنک دیده .  

هنک هم نمی دونست وقتی یه لاشخور خیلی عصبانی بشه ، چیکار می کنه ؟ اما بعد فهمید :

لاشخور پیر ، تاتی تاتی کنان جلو رفت و ...

« او روی آن ها بالا آورد » !!!

هنک بهمون کمک می کنه تا عمق فاجعه رو بهتر درک کنیم :

« اگر غذای خوب هم خورده باشی باز هم بد است . اما لاشخورها که غذای خوب هم نمی خورند . ... » *

خیلی دوست دارم بقیه توضیحات هنک رو بنویسم اما ... نمی تونم ! باور کنید نمی تونم ! می ترسم اون وقت اگه دستتون به من برسه ...

این مطلب توی کتاب دوم « هنک سگ ِ گاو چران » ** برای من جالب ترین و غافلگیر کننده ترین صحنه ای بود که نویسنده تونسته بود توصیف کنه . هیچ وقت این قدر به لایه های ژرف ِ زندگی یه حیوون ، اونم لاشخور ، نزدیک نشده بودم .

مجموعه کتابای هنک ، داستان های جذابی هستند در مورد یه سگ گاو چرون که راوی اول شخص دارن . اونم خود هنکه ! اواخر این کتاب دوم که هنک به محل نگهداری سگهای ولگرد برده می شه و بعد از اون جا فرار می کنه ، عجیب منو یاد مستر بونزی ِ کتاب تیمبوکتو ( نوشته پل استر ) می ندازه . شاید به خاطر این که به فاصله کمی این دوتا کتابو خوندم و شاید هم چون هر دوتا هاپوی این کتابا رو دوست دارم !

اگه بخواهید داستان های هنک رو برای بچه ها بخونید یا تعریف کنید فکر خوبیه . اونا حتماً خوششون میاد . اما یه شرط داره ؛ اونم اینه که مواظب باشید ! حسابی حواستونو جمع کنید که هنک شما رو با خودش .... نبره به دنیای خودش . اگه هم غرق داستان می شید ، بشید ؛ مانعی نداره . فقط باید اونی که براش این ماجراها رو تعریف می کنید هم  با خودتون همراه کنید ، غرقش کنید ، ... خوب چه میدونم دیگه ... طوری که نفهمه یهویی از پشت سر هلش بدید و بندازیدش اون تو . اون وقت ...

* ص 58 کتاب .

** زندگی سگی ؛ جان آر. اریکسون ؛ ترجمۀ فرزاد فربد ؛ انتشارات پنجره .

_ توی آرشیو وبلاگم یه پست دیگه هم در مورد داستان های هنکی جون هست . اگه درست یادم مونده باشه ، مربوط می شه به اوایل پاییز پارسال .



نگاهی به آثار و سبک نویسندگی غلامحسین ساعدی

 متن زیر خلاصه شدۀ یادداشت های دوست عزیزم م. فائز در مورد آثار و سبک نویسندگی غلامحسین ساعدی ، نویسندۀ معاصر ، است .

ساعدی در سال 1314 در آذربایجان به دنیا اومد و در سال 1364در پاریس از دنیا رفت.رمانهای او در ردۀ رمانهای روان ـ شناختی قرار می گیرند . این نوع رمان ها حالت های پیچیدۀ ذهن رو تحلیل می کنند و می شه گفت ادامۀ رمان نویسی مدرن هستند . ساعدی گونه ای درون گرایی رو در آثارش مطرح کرده که از طریق اون ، به تحلیل سرشت و اندیشۀ شخصیت هایی می پرداخت که به نوعی زوال و نابودی می رسند . در واقع می خواست به این صورت بحران اجتماعی و فرهنگی دورۀ خودش رو بیان کنه .

در بین نوشته های او چند تک نگاری وجود دارند که در بردارندۀ گذشته های تاریخی ، اسطوره ای ، ... یه منطقه ؛ مثل مراسم جشن و یا طرز درمان های سنتی هستند . رتبۀ نخستین ِ تک نگاری رو می تونیم به تات نشین های بلوک زهرا ، اثر مرحوم آل احمد اختصاص بدهیم و این مجموعه نوشته های ساعدی ، پس از اثر یاد شده ، در زمرۀ اولین تک نگاری ها به شمار میرن . ساعدی از این نوشته هاش و مطالبشون در آثار داستانی ش هم بهره برده

ایلخچی (1342) و خیاو یا مشکین شهر (1342) که دربارۀ آذربایجان هستند، در عزاداران ِ بَـیَـل (1343) تأثیر گذاشتند . اهل هوا (1345) دربارۀ جنوب هست و در ترس و لرز (1347) نمود پیدا کرده .

یکی از خصوصیات رمان مدرن که در آثار او خیلی واضح به چشم میاد اینه که شخصیت های داستان هاش در خلال گفت و گوها بروز پیدا می کنند . به همین دلیل بخش زیادی از داستان هاش رو     گفت و گوها تشکیل میدن .

رمان معمولاً در دورۀ صنعتی شدن جامعه رشد می کنه و محصول جامعۀ شهری به حساب میاد در حالی که داستان کوتاه بیشتر در فضای جامعۀ روستایی متبلور می شه . به همین دلیل اغلب داستان های کوتاهِ دورۀ اول داستان نویسی ما فضایی روستایی دارند . به عنوان توضیح باید بگم که جامعۀ ایرانی هم از این جریان مستثنی نبوده و شاهد این بودیم که عملاً تا دورۀ معاصر ، نوشته ای که بشه نام رمان رو بر اون اطلاق کرد در بین آثار ادبی ما به چشم نمی خوره . این نوع ِ ادبی در جامعۀ غربی پس از انقلاب صنعتی و شکل گیری مکتب رمانتیسم به وجود میاد و به دنبال ارتباط ایران با اروپا و ترجمۀ آثار و ... اتفاقات این چنینی ، کم کم در ادبیات ایرانی هم پا می گیره و روند تکامل خودش رو آغاز می کنه .

مضمون داستان های ساعدی ، ایران ِ دهه های 30 و 40 (دورۀ پس از کودتای 28 مرداد) هست که جامعه اندکی به ثبات رسیده ؛ اما این ثبات محصول ِ ظلم پایدار و آرمان های شکست خورده ست . در این اوضاع محورهای داستانی ، محورهای مبارزاتی اند و بیشتر در فضای روستاها شکل می گیرند (مثل کلیدر از محمود دولت آبادی) و این به دلیل وجود نظام ارباب _ رعیتی ، فقر و زندگی بی نهایت فقیرانه در روستاهاست . می شه گفت در این آثار ، روستاها یه نمای کلّی از تمام جامعۀ ایران رو نشون میدن . در این دوره ست که فضای داستان نویسی ِ ایران دارای حال و هوای رئالیستی می شه . ولی گاه پیش میاد که مضمون های مطرح شده صورت شعار به خودشون می گیرند و شعار یه حزب سیاسی رو تبلیغ می کنن ؛ مثل تفاوت نظام های طبقاتی و فاصله های طبقاتی .

ساعدی از اون جهت روستا رو به عنوان بستر داستان هاش انتخاب می کنه که در این محیط ، روابط آشکار و دارای پیچیدگی کمتری هست . بنابراین نمادها برجسته تر می شن و راحت تر    می شه تعلّقات رو مطرح کرد ؛ مثل ماجرای مش حسن و گاوش در عزاداران ِ بَـیَـل . مردم در دورۀ خاصی دیگه نمی تونند با حکومت مبارزه کنند و شکست می خورند . این جاست که به خرافاتِ مذهبی روی میارند . خرافات از جملۀ مسائل مربوط به جوامع توسعه نیافته ست و روستا می تونه سمبل چنین جوامعی باشه . تلخی های شدید اجتماع ، شخصیت ها رو دچار وهم و تخیّل می کنه و رئالیسمی که در این آثار به چشم می خوره و با وهم و تخیل بسیار آمیخته شده ، فضای بسیاری از صحنه های داستانی ساعدی رو تشکیل میده . قصد وی مطرح کردن دردهای اجتماعی ست ، ولی از اونجایی که عناصری از تخیل خودش رو وارد کرده ، صحنه ها بسیار اغراق آمیز ترسیم شدن و می شه گفت که او در زمینۀ به نمایش گذاشتن فضاهای وهمی موفقیت زیادی کسب کرده . از این منظر می تونیم ردّپای رئالیسم جادویی رو در آثارش ببینیم . ساعدی جزو اولین نویسنده هایی هست که تا حدّ زیادی به درونیات پرداخته و خیلی خوب تونسته درون و بیرون شخصیت ها رو با هم تلفیق کنه . بخش عمدۀ داستان هاش در تخیّل می گذره و واقعیت بیرونی نداره اما درون آدم ها رو به شکلی رئالیستی ارائه می کنه .   

در مورد فرم و ساختار آثارش می تونیم به تصویری بودنشون اشاره کنیم . به همین دلیل کم کم به نمایشنامه نویسی روی آورد . او در نویسنده های پس از خودش ، به ویژه مدرنیست امروزی، تأثیر بسزایی گذاشت .

آثار داستانی :

شب نشینی باشکوه (1339)

عزاداران بـَیـَل (1343)

دَندیل (1345)

واهمه های بی نام و نشان (1346)

ترس و لرز (1347)

توپ (1348)

نمایشنامه ها :

کلاتۀ گل (1345)

ده لال بازی (1342)

چوب به دست های وَرزیل (1344)

آی با کلاه ، آی بی کلاه (1346)

پرواربندان (1348)

فیلمنامه ها :

فصل گستاخی (1348)

ما نمی شنویم (1349)

گاو (1350)

عافیتگاه (1368)*

* اشاره شد که ساعدی در سال 64 از دنیا رفته ؛ در حالی که تاریخ آخرین فیلمنامه ش 68 هست . فکر می کنم این نوشته پس از فوتش به چاپ رسیده باشه .