کریچر درونم بهشدت قاطی کرده و روآمده؛ همه را مشتی گندزادهی بیاصلونسب میبیند و حاضر است به تنبان ننهی سیریوس پناه ببرد ولی از نزدیک با بنیبشری روبهرو نشود، وگرنه کلی سم به سویشان میفرستد.
فکر میکنم سهراب سپهری درونم کمی بیاحتیاطی کرده و خواسته ادای زوربا یا ارباب او را دربیاورد ولی به مذاقش خوش نیامده.
کار از گرگینگی گذشته؛ گرگینه از تغییرحال و اعمالش آگاه نیست ولی من بر همهی اینها تا حد زیادی آگاهم.