دارم یک موزیک آرام گوش میدهم از کانال ژوزه و پسزمینه هم غرش نهچندان دوردست رعد است و چکچک مقتدرانهی قطرات باران روی چیزی که از کانال کولر صدایش تا این پایین میآید.
ـ بله، قرار بود امروز با مامی برویم بازار و خرید ضروری داشتیم و من بعد چندیییین روز بر کرم «تو خونه بمون، بعدنم میتونی بری، حالا چه عجلهایه» پیروز شده بودم.
یعنی قرار است نروم؟ فکر نکنم! الآن کک « از آسمون سنگ هم بباره باید بریم و چندتا خوشکل پیدا کنیم واسه خریدن» افتاده است به تنبان ذهنم.
بله آهنگ قشنگی است، مرسی دوستِ ژوزه!