ماجرای الهام‌‌ـگرفتن از «دست» و «پاک‌کن»

دیروز کار «زیادی» انجام ندادم اما احساس می‌کنم یک روز خاص پرکار و پربازده و مثبت بود و از اینکه کاری چندان پیش نرفت استرس و نگرانی نداشتم.

یکی از خاص‌ترین کارهایی که کردم بررسی و بازبینی «گفتگوها»یم با «پاک‌کن» بود؛ انگار شیوه‌ی او در حذف بعضی گفتگوها به من این اجازه را داده بود که من هم برخی چیزها را پاک‌ کنم، و کردم.

وقتی متوجه شدم چنین اخلاقی دارد، ناراحت نشدم. انگار یک امتیاز برای زمانی خاص بهم اعطا شده باشد.

دیروز آغاز استفاده از این امتیاز بود و نقطه‌ی جدیدی در ذهنم روشن شده: دستی دراز نشده، دستی دراز نشده، برای همین دست‌های گشوده از جهات دیگر پس زده می‌شود. این دست در تالاب خودش ریشه‌های محکم زده و حرکاتش فقط ورجه‌ورجه و ابرازی است نه طلب گره‌خوردن در چیزی که بخواهد آن را از ریشه‌ها جدا کند. معمولاً به آنچه ریشه‌ها را هدف می‌گیرد واکنش تند نشان می‌دهد.

ـ شاید اگر خودش ـ یا کسی ـ بخواهد این روند را تغییر دهد، ابتدا باید برای منبع تغذیه‌ی ریشه‌ها فکری اساسی بکند تا این «دست» سرگردان بتواند خودش را جایی بند و انرژی مورد نظرش را دریافت کند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد