در آن لحظات خاص، دنی یک حالی بود که انگار هنوز داغ است و نفهمیده چه شده! چهره و حالت صورت و بدنش هیچ انقباض و تغییر ناگهانیای را نشان نمیداد.
فکر میکنم وقتی دروگون او را بالاخره در جایی بر زمین بگذارد و کمی بگذرد، تازه به خودش بیاید و شروع کند به هضم حادثه.
و طفلک دروگون!
کاش مال من میشد.