سیر انفس

من و فرانچسکو و اژدها اینجا در کنار هم به‌سر می‌بریم؛
بی‌همگان
بی‌هیچ انتظاری.
گاهی مهمان داریم؛
دوستانی،
راه‌گم‌کردگانی،
ناشناسانی حتی که از کمی دورتر می‌گذرند و  برای دمی نفس گرفتن دست بر دیوار نامرئی می‌سایند.
ما از درون چادر مشتاقانه به همه می‌نگریم و داستانشان را حدس می‌زنیم.
بعد هم به انتخاب خودمان یکی را برندة بهترین داستان گمانی می‌شمریم و به او افتخار خدمت می‌دهیم!
پس شاید ته دل هیچ‌یک امید برنده‌شدن نباشد. ولی همیشه جادوی داستان‌گویی و تخیل ماجراهای تجربه‌نشده بر مصائب برنده‌شدن می‌چربد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد