الآن برای من دورة کانالهای تلگرامی محسوب میشود؛ چیزی شبیه مثلاً آن روزها که دورة وبلاگی برایم بهشمار میآمد. خب، این روزها اینستاگرام هست، توئیتر و فلان و بهمان هست (و شاید چیزهایی که من نشنیدهام یا از کارکردشان اطلاعی ندارم) اما آنچه برایم بهتر و دلپذیرتر تعریف میشود کانالهای تلگرام است؛ کمعکس (برخلاف اینستا که عکسهایش را میکوبد توی سروصورت آدم و یکی مثل من باید مراقب باشد بعد کمی بالا پایینکردن صفحه بالا نیاورد! (نه از جهت مشمئزکننده بودن عکسها، مه اتفاقاً بیشتر وقتها بهم آرامش هم دادهاند، از جهت پرعکسبودن و شلوغ جلوهکردن)) و برخلاف خیلی از شبکههای اجتماعی، یکطرفهیودنش که انگار مرا پشت در بستهای نشانده باشند و اجازه داشته باشم هر از گاهی نغمهای از پنجرة بالای سرم بشنوم و خودم فضا را تصور کنم ... دقیقاً مثل وبلاگهای آن سالها.
و نهایتش، من غبطه میخورم به حال کسانی که می نویسند؛ کوتاه/ بلند، تلخ/ شیرین/ کممزه، واقعی/ فانتزی، ... هرچه باشد مینویسند و مدیای خودشان را یافتهاند و مثل من هی بالبال نمیزنند و وبلاگشان خاک نمیخورد و نام کاربری یا رمز عبور یادشان نمیرود.
برای همین و اینکه گذاشتن تصویرآسان است، دلم میخواهد کانال تلگرام داشته باشم. ولی سمتش نمیروم! هیممم!