تازه‌ها

ـ کتاب هانا کمپ قشنگم را تمام کردم و خوش‌وقتم که برای نوشتن برگه‌اش باید دوباره سریع بخوانمش. البته که وقت‌گیر است اما حتماً مرور خوبی می‌شود.

ـ کیبل گرل هم باید جالب باشد؛ البته ظاهراً قسمت سومش را از دست دادم‌ - نمی‌دانم، شاید هم چهارمی را. ولی خب، به جایی برنمی‌خورد. روزهای بعد می‌بینم چطور پیش می‌رود. همین‌که اسپانیایی صحبت می‌کنند خوب است.

ـ در کمال خوش‌وقتی و بلسِد‌دی‌اینگ، فصل ششم «جون» جان هم شروع شد و دو قسمت دیگرش را هم دانلود کردم برای جایزه‌دادن به خودم.

ایکسپیریمنتالمان کرده

experience چه کرده؟

سندباد رو دیوونه کرده!

ــ ولی لاکردار این «تجربه» بدجووور لق‌لقه‌ی زبان و متن شده ها!

ترس زبانی

انقدر از فلان زبان بدم می‌آید و آهنگ آن در گوشم ناخوشایند است که می‌ترسم روزی مجبور شوم در کشوری زندگی کنم که مردمش به آن زبان حرف می‌زنند و ناچار شوم آن را یاد بگیرم و استفاده کنم! البته اگر به همین سادگی باشد، خب حاضرم حتی آن را یاد بگیرم! بعد هم از آن کشور بروم به کشور مورد علاقه‌ام :)))

ــ در این زمینه، زبان روسی و شاید بعضی زبان‌های شبیهش درجایگاهی مشابه قرار دارند. به زبان‌های خانوادة شرق دور هم می‌توانم اشاره کنم!

امیدوارم اگر مجبور شدم چنین شرایطی را تجربه کنم، بسیار خوشایند و شیرین باشد.