چند روز است به این فکر میکنم که ملاقات دوباره با کلاس پرندهی عزیزم برایم خیلی لذتبخش و برانگیزاننده بوده و روح خفتهی قهرمانهای سالیان دوردست را در من بیدار کرده؛ انگار مقابل هم ایستادیم و همدیگر را در آغوش کشیدیم و کلی خوشوبش کردیم و از احوال این سالهای هم پرسیدیم. در عین اینکه از هم دور بودهایم، همدیگر را تا حد زیادی میفهمیم و میشناسیم. میتوانیم موارد اشتراک بسیاری در هم پیدا کنیم و با هم دوست و همراه بمانیم.
و فکر میکنم آیا خواندن دوبارهی بعضی از ژولورنیات عزیزم هم چنین تأثیری ممکن است داشته باشد؟ کشف پهنهی دریاها و مقابله با طوفانها...؟