اولین دوشنبه

 آپارتمان خانم وستمن تاریک بود و از آن بوی سیب زمستانی و کارامل ترش به مشام می‌رسید.

ص 9

ـ این کتاب را دو روز پیش، توی مترو و موقع برگشتن هفتگی از چمنزار رؤیایی روباهه شروع کردم. آن‌چنان در سرمای زمستانی آن فرورفته بودم که وقتی پیاده شدم، .اقعاً احساس سرما کردم و دلم لباس ضخیم‌تری خواست!

ـ هربار چشمم به اسم کتاب می‌افتد، احساس خاصی پیدا می‌کنم؛ انگار از آن اسم‌های وسوسه‌کننده بوده که بارها دلم خواسته بردارم و بخوانمش. ولی وقتی دقیق‌تر می‌شوم، این احساس کمرنگ می‌شود؛ چیز خاصی یادم نمی‌آید و به این فکر می‌کنم که چرا نام کتاب را این‌طور می‌بینم.

ـ سگی که به سوی ستاره‌ای می‌دود، هنینگ مانکل، ترجمة مهناز رعیتی، نشر هرمس.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد