ـ بهشددددت دلم میخواهد یک کارتون باحال ببینم؛ بیشتر به هم به Missing Link فکر میکنم. از یکساعت پیش هم میدانستم این شب نمیشود کار خاصی کرد و جز یک هل کوچک به جلو، نمیتوان لطف دیگری به کار داشت. ولی میدانستم این هوسکارتونکردن شبیه همان بهانهجوییها برای دررفتن از شروع دوبارة کار است. برای همین سعی کردم در حد چند واحد کوچک ریزهمیزه هم که شده، پای آن بنشینم.
فقط نمیدانم این احساس خوابآلودگی چه دلیلی دارد! آن هم جزء بهانهجوییهاست یا ...؟
ـ برای جلوگیری از فرارازمسئولیت، میروم پی آمادهکردن شام و بیشتر از معمول برایش وقت میگذارم؛ شعلهها را کم میکنم، پای گاز میایستم و فکر میکنم، حتی برای کارم هم پشت کامپیوتر برنمیگردم.
ولی نمیتوانم بیخیالش شوم و فلش را به کامپیوتر متصل و انیمیشن بامزه را روی آن کپی میکنم.