طرح جلد این کتابها و البته خود خانم نویسنده چقدر بانمک و گوگولیاند!
این کتاب از همانهایی بود که دقیقاً دو هفتة پیش، توی کتابخانه شکارش کردم. من جلد دوم را دیدم و فکر کردم همان عطر سنبل، عطر کاج است که در ترجمه نامش اینقدر متفاوت شده. راستش نمیدانستم یا یادم نبود که فیروزه دوما دو جلد کتاب نوشته است. خلاصه، خیلی خوشحال و خندان شروع به خواندنش کردم و تازه همین دیشب، در صفحههای پایانیاش فهمیدم این جلد دوم است (حالا جلد اول یا دوم؛ خیلی فرقی نمیکند در ترتیب خواندن). در کنار این کتاب، چهار کتاب دیگر هم گرفتم که خب، بهسنت حسنه، بعد از دو هفته باید تمدیدشان کنم چون تازه دوتا و نصفیشان را خواندهام.
و اما این کتاب: طنز تقریباً قوی و از آن نوع که مورد پسند من بود و روانی (باز هم نسبی) در پرداختن به موضوعها، گسستهنشدن رشتة کلام در تعریف خاطرات، و یکی از مهمترینها، پرتنشدن به بیراهة زیادهگویی از ویژگیهای خیلی خوب کتاب بود. اما نام کتاب در ترجمه چندان چنگی به دلم نزد و قلم چاپ کتاب و بعضی ویژگیهای ظاهری آن چندان مطلوب نبود. بهعلاوه،بعضی جاها به نظرم میرسید نویسنده شبیه استندآپ کمدینها یک جایی ایستاده و حرف میزند.