وااای چقدر این دو زن (دیلن و ابی) خوشکل بودند! نقش ابی را ثرتین عزیزم (سریال دکتر هاوس) بازی کرده و اینجا هم جذابیتهای خودش را دارد. اصلاً کل خانوادة دمپسی خوشکل و جذاباند!
فکر میکنم اپیسود مربوط به ساموئل ال. جکسون به آن توضیحات مطرحشده در پایاننامة ابی درمورد زندگی مربوط بود. باید فیلم را یکبار دیگر ببینم. فعلاً فرصت ندارم، اما دوست دارم جملههای ابی درمورد کشف موضوع پایاننامهاش، چیزهایی که ایسابلا به ریگو، در آخرین خداحافظیشان، گفت، حرفهای مستر ساسیون درمورد روغن زیتون اسپانیایی و آن اشارة آخر فیلم به ارتباط خاوییر و مستر ساسیون را حتماً جایی یادداشت کنم.
صحنة ورود خاوییر به عمارت اربابش را خیلی دوست دارم و البته خود عمارت را؛ دلم را بهشدت برده است!
خاوییر، از همان ابتدا، خیییلی خوب و دوستداشتنی و خاص معرفی شد ولی راستش ارتباط چنین شخصیتی را با کاری که کرد نفهمیدم؛ شاید خیلی خیلی زیاد ایدهآلگرا بود. ولی مستر ساسیون، برخلاف تردیدهای اولیهام، چیز دیگری از آب درآمد. اما درمورد خاوییر، وقتی با ایسابلا صحبت میکرد و چشمانش چنان نمناک شده بود که اشک از گوشة چشمهاش شره کرد، خیلی خیلی دوستداشتنی بود.
فیلم ماجرای خیلی پیچیدهای نداشت و پر از کش و قوس داستانی و تعلیق و این حرفها نبود اما چندجا مرا غافلگیر کرد و نتوانستم بعضی نقاط مهم آن را پیشبینی کنم. شاید این درست مثل همان چیزی بود که ابی درمورد زندگی،خود زندگی، میگفت.
هنرپیشة نقش خاوییر به نظرم میتواند نسخة اسپانیایی کیت هرینگتون باشد؛ حتی مدل نگاه کردنش.
آنتونیو باندراس آنقدر قشنگ اسپانیایی حرف میزند که دلم خواست فیلم 33 را هم ببینم؛ هرچند ماجرایش گیرافتادن در اعماق زمین است.