واااااااااای واااااااااااااااااااااااااااای!!!!!!!!!!!!
خنگهای بامزة من!
دارما بدون لباس تو خیابان میدود و خوشحال از گرفتن مجسمة اردک، جیغ میکشد!
بعد هم در کلانتری والدین گرگ را میبینند:
کیتی: خدایا منو بکش!
گرگ: اول منو بکش!
دارما مجسمه را به کیتی میدهد: «آه، ناخدا! ناخدای من!»
فصل اول، اپیسود 22