خودشناسی

خودم را وقتی بهتر شناختم که برای 50 صفحه برنامه‌ریزی کرده بودم اما تعداد صفحات حتی دورقمی هم نشد!

البته اژدها همان ابتدا گفته بود: ای کلک! زرنگ کی بودی تووو؟

و گرگه هم در انتها شیشکی می‌بست و آدامس میوه‌ای باد می کرد و می‌ترکاند.

ته‌نوشت: ماجرا مال امروز نیست؛ کلاً از وقتی به یاد می‌آورم، دست‌هایم پر از هندوانه بوده و گاه حتی از صدای شپلق برزمین‌افتادن و ترکیدنشان م احساس سرخوشی کرده‌ام.

تصمیم‌ـ‌کبری‌ـ‌نوشت: بروم چندتا ویدئوی کوچولوی تاج‌وتختی ببینم روحم شاد شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد