«من از اونهایی نیستم که شکستهنفسی رو اخلاق خوبی میدونن. در نگاه یک آدم منطقی، همهچیز همونطور که هست دیده میشه. اینکه کسی خودش رو دستکم بگیره همونقدر دور از حقیقته که کسی تواناییهای خودش رو بزرگ نشون بده» [1]
آها آها! دقیقاً همین! چقدر درست گفته!
خیلی دوست دارم همیشه از تعارفهای بیجا و شکستهنفسی و خودبزرگبینی و ... هیچ خبری نباشد. چقدر خوشحال میشوم وقتی کسی زیبایی و اثر مثبت کار و حرف خوبش را میپذیرد و با تکهپارهکردن تعارف، آن فضای ملکوتی ایجادشده را نابود نمیکند.
حتی بهتر است سکوت کنیم و مثلاً بنشینیم به نقطهای خیره شویم و از لحظه لذت ببریم؛ بگذاریم آن ستارههای کوچک نامرئی خلقشده به پوستمان نوک بزنند. بعدش پا شویم خیلی ساده از کنار هم بگذریم؛ بی هیچ حرف اضافهای! حذف تمامی اضافات بیخاصیت لحظهحرامکن!
سندباد، تو هم اینطوری باش!
[1]. گویا نقل از اپیسود Greek Interpreter (ماجراهای شرلوک هلمز؛ نسخة گرانادا) است. طی وبلاگگردی اتفاقی دیدمش و بدجور به دلم نشست.