آرزوهای کتابی و فیلمی

از وقتی آن کتاب دوست‌داشتنی زویا پیرزاد را خوانده‌ام، مدام دلم چنین داستان‌هایی را می‌خواهد. دقیقاً همین‌طوری، و نه حتی شبیه دیگر آثار خود زویا پیرزاد. خیلی به‌زور و به‌سختی رفتم سراغ آن کتاب کت‌وکلفت فانتزی نیمه‌کاره‌مانده. یعنی آن‌چنان توی آن فضای نازنین گیر کرده‌ام که فانتزی هم صدایم نمی‌کند!

توی داستان‌های قشنگ و لطیف یک‌روز مانده به عید پاک هم خانه‌ها و فضاهای مکانی و انسانی محبوب و مطلوب من موج می‌زند.

باید برای خودم هم توی روستاهای اسپانیا خانه بخرم، هم توی تهران قدیم و شمال جدید (گیلان). بهتر از همه این است که فضا تهران قدیم باشد و جادة شمال هم خلوت  و امکانات دنیای جدید هم موجود باشد!


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد