آخرشب همینطور شوخی شوخی نشستم و فیلم Then You Came را دیدم (با تشکر از لایرا جانم بابت معرفی). فکر نمیکردم انقدر ازش خوشم بیاید. به نظرم از آن فیلمها بود که قرار بود یکبار ببینمش و بعد بگذارمش کنار یا حتی پاکش کنم. ولی واقعاً خوب بود و آخرش حتی اشکم را هم درآورد؛ همانجا که کلوین تبریکهای تولدش را دید و خواند.
کل فیلم به این فکر میکردم چقدر دلم میخواست جای اسکای باشم و بعضی کارها را با همان احساس بیتعلقی به دنیا و بدون فکرکردن به عواقبی که ممکن بود یک زمانی در زندگیام داشته باشند انجام بدهم. چقدر احساس میکردم اسکای خیالش راحت است و چقدر شانههایش از هر باری خالی و سبک است و حتی یکبار هم نگران پدر و مادرش نشدم.