صداهای شب در ویستریا لین

ـ گاهی وقت‌ها که در معرض انتقادهای این‌چنینی قرار می‌گیرم یابا احساسات خاصی خودم را تحلیل می‌کنم، اژدها جان از درون سیخونک می‌زند که: گبی درون داری.

خیلی راحت خودم را جای گبی قرار می‌دهم و برای هردومان متأسف می‌شوم!

البته این درست نیست ولی اولین واکنش به احساسی نامنتظره است.

ـ از خیلی چیزهای این سریال خوشم می‌آید؛ یکی از موارد پررنگش استفاده از حوادث غیرواقعی به‌صورتی است که به‌راحتی باورپذیر به‌نظر می‌رسند اما در واقع، از دید من، تمثیلی‌اند و می‌خواهند چیزهایی در پس پرده را برسانند؛ از احساسات و افکار شخصیت‌های آن صحنه گرفته تا واقعیتی که بی‌پروا در فضا موج می‌زند و یقة هرکه را بخواهد می‌گیرد و او را به گردباد ناپیدای درونش می‌کشد.

مثلاً وقتی جی بزرگ و سی دوست‌داشتنی دنبال قیم جدید برای فرزندانشان می‌گردند. به چه دلیل؟ انتقاد آن‌ها قیم قدیمی؟ لحظه‌ لحظة عملکردشان در برابر کاندیداهای جدید؟ نتیجة این کنش؟ همه و همه کاملاً غیرواقعی‌اند اما خیلی واقعی به‌نظر می‌رسند و مرا درون فضا می‌کشند.

(فصل 8)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد