April 30, 2014 ·

اینو نگفتم که ، گفتم ؟
گمونم نیل از رجینا مسن تر باشه
البته نمی دونم سن و سال چطور و از چه لحاظ برا اینا حساب میشه
* قبل از اینکه رامپل بشه دارک، بلفایر/نیل دنیا اومده بود .. بعدش رامپل رفت سراغ کورا و خوشبختش کرد


April 30, 2014 ·

ای وای..
وقتی اِما از اسنو و چارمینگ درمورد نیل می پرسه
طفلک هوک!
پای پنجره ایستاده بود، برگشت چه نیگاااهی کرد ها
دلم براش سوخت <


April 30, 2014 ·

الان دیگه باید اعتراف کنم:
رجینا رو خیلی دوست دارم، خیلی جاها درکش می کنم و نمی تونم بهش حق ندم؛ بیشتر از همۀ شخصیتا، رجینا رو درون خودم می بینم با همۀ اون خلقیات گندش و صبر نکردن هاش، انگار من خود رجینام. اگه قدرت داشته باشم خیلی شبیه رجینا رفتار می کنم. همۀ کارهام باحال و عالی و تحسین برانگیز نیستن ولی زمینۀ لازم که فراهم بشه خوب بودنم در حد یه ملکه س.
اصلا انگار برای همین هم بوده که از بچگی دنبال قلعه ای چیزی بودم تا خودمو توش حبس کنم و دنیای خودمو داشته باشم؛ نه مثل بقیه که غار تنهایی می خوان ها، دقیقا عین رجینا وقتی ته اپیزود 13 فصل 3 می خواد توی قلعۀ خودش باشه و نفرین خواب رو روی خودش اجرا کنه


was watching Once Upon a Time.

وای..
وقتی رجینا توی رستوران، هنری رو بعد از یه سال می بینه ..
ای خدا ..
*فیلینگ اشک و محکم زدن توی لُپ و نوازش کردن رجینا


Good Form
«خوش فرمی بیش از هرچیز برای هوک اهمیت داشت. همیشه از اعماق درونش سوالی ابدی مثل قیژقیژ ِ دروازه ای زنگ زده شنیده میشد : "امروز به قدر کافی خوش فرم هستی ؟ " .. و صدایی از درونش می گفت : " خوش فرمی این است که در هر چیزی متشخص تر و ممتازتر از بقیه باشی." »
__ پیترپن ؛ نوشتۀ جیمز بری


April 29, 2014 ·

زمانی که با انرژی های مختلف در روان خود آشنا می گردیم،پی به این مهم می بریم که انسان ها هر کدام روان منحصر به فردی دارند که این روان با روان دیگری متفاوت است و همین تفاوت منجر به وجود اختلافات و کج فهمی ها نسبت به شناخت یکدیگر می گردد اشنایی با مبحث انواع روانی مردانه و زنانه منجر به این اتفاق می گردد که افراد با دید باز و راحت تری نسبت به شناخت یکدیگر عمل کنند و تفاوت های وجودی یکدیگر را راحت تر پذیرا باشند اما در وحله ی اول شناخت خویشتن موجب می گردد که به درک خود نائل ائیم و بعد به شناخت دیگران رهنمون گردیم در این کارگاه با هفت انرژی مختلف و متفاوت در وجود آدمی ان هم از نوع زنانه به شرح زیر اشنا می گردیم :

آتنا : منظم و برنامه ریز و هدفمند

آرتمیس : جنگجو و اقدام به عمل

پرسفون : پذیرنده و داری بستر آمادگی و یادگیری فراوان

هرا : متعهد و دارای نیروی تعهد سازمانی

دیمیتر : مراقبت و تامین و سازماندهی و پشتیبانی

هستیا : معنویت و سکون و ارامش

آفرودیت : زیبایی و هنر و طراوت و شادابی
فراگیر در پایان کارگاه انرژی های مختلف زنانه در وجود خود را می شناسد و می تواند به نحو موثری روابط خود را در زندگی و در محیط کار و اشتغال تنظیم کند و به درک موثری نسبت به سایر افراد دست یابد.


April 29, 2014 ·

سایه ی ما بخشی از وجود همه ی ماست . اما تمام سعی خود را می کنیم که این بخش از وجودمان را به رسمیت نشناسیم . با نقابی که ساخته ایم خود را به دیگران نشان می دهیم . ساده انگارانه تصور می کنیم که همه ی آن نقاط منفی را با این نقاب می پوشانیم . به محض اینکه این نقاط ضعف را در کسی می بینیم از و بدمان می آید . او را دقیقا به خاطر بدی هایی نمی پذیریم که در وجود خودمان است و ما آن را در درون خود دفن کرده ایم . در واقع چیزی که در خودمان است را به طور ناخودآگاه به دیگران فرافکنی می کنیم .

روز به روز انرژی که برای پنهان کردن آنچه که دوست نداریم در ما دیده شوند بیشتر می شود . مدام نقاب خود را عوض می کنیم و در این راه دائم انرژی مصرف می کنیم . مدام به کیکی که خمیرش مشکل دارد شکر اضافه می کنیم تا خوردنی شود در حالی که شیرینی زیادش دلمان را می زند. بخش سایه وجود ما همچون یک توپ بادی است که سعی داریم آن را زیر آب نگه داریم و مانع از بالا آمدن آن بشویم اما به محض اینکه نیرویی که وارد می کنیم کم می شود به یک باره به بیرون جهش می کند . اگراین بخش از وجودمان را به رسمیت نشناسیم ، اگر آنها را بی آنکه سانسورشان کنیم ، و بی آنکه از وجودشان شرمنده باشیم نپذیریم ، و در یک کلام اگر آنها را به آغوش نکشیم ، دقیقا به مانند همان توپ بادی درست وقتی که انرژی مان تحلیل می رود و درست زمانی که ابدا انتظارش را نداریم به بدترین شکل ممکن بروز می کنند و به سبب غیرمنتظره بودنشان و اینکه آمادگی مواجه با آنها را نداریم و اینکه چه بسا نه خودمان و نه دیگران حتی باور نمی کنیم که چنین ویژگی منفی در وجودمان بود و ما از آن بی اطلاع بودیم ، یقینا دچار آسیب های فراوانی خواهیم شد . یونگ می گوید :" من ترجیح می دهم کامل باشم تا خوب " . این به این معنی است که ما باید همه وجود خود را با همه زشتی و زیبایی ها ، ضعف و قوتها ، و در یک کلام وجود یکپارچه خود را بپذیریم . همانند کودکی که در بدو تولد خود را می پذیرد بدون اینکه درباره خود پیش داوری داشته باشد.

اگر سایه هایمان را پذیرفتیم ، اگر دریافتیم که این نقاط منفی و تاریک نه تنها مایه شرمساری و سرافکندگی ما نیستند بلکه می توانند موهبت هایی باشند که ما را در زندگی یاری کنند ، اگر تصمیم گرفتیم که دیوارهای زندانی که برای سایه ی خود ساخته ایم خراب کنیم و اجازه دهیم که به مانند نکات مثبتمان جزیی از خودآگاه ما شوند ، آنگاه یقینا از آسیب فوران نابجا و نابهنگامشان در امان خواهیم بود .

کارل یونگ روانشناس شهیر قرن بیستم از این بخش تاریک درون ، تعبیر به آرکتایپ سایه می کند . ونیز کتاب " نیمه تاریک وجود " نوشته ی "دبی فورد " ، راهکارهای خوبی درباره ی نحوه مواجه شدن و به نوعی کنار آمدن با بخش سایه ، ارائه می کند .


April 29, 2014 ·

دایره نمادی است از «یکپارچگی» و نبود تمایز و تفکیک. نمادی از زمان: پی در پی و تکرار شونده و پویا. آن جا که در متون کهن گفته می شود: «خداوند هم چون دایره ای است که مرکزش همه جا و محیطش هیچ کجاست.» نمادی از ابدیت.
مربع احساسی است از «سکون» و «منزل». که الهام بخش بسیاری از معماران و هنرمندان برای ابداع بوده است. مربع شکلی است مربط به «مکان». و جایی که گفته می شود:«واقعیت تنها به کمک مربع قابل بیان است.»
مثلث با وجهه های گوناگون خود الهام بخشی است برای سه گانه ها: «عقل، قدرت، زیبایی». «تولد، رشد، مرگ.» و نظامی است با پیچیدگی های نمادین و قابل فهم در کنار دیگر اشکال هندسی. در تقاطع زمان و مکان در دایره و مربع.

http://www.karaketab.com/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D8%A8/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%AF%D9%87%D8%A7-%D9%88-%D9%86%D8%B4%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%87%D8%A7.html


April 29, 2014 ·

سیندرلا به اسم «اِلا» شناخته میشه که مخفف اسم افسانه ای شه.
«سیندرلا» واژه ای فرانسوی هست که معنای ریشه ای ش «خاکستر پراکنده» میشه.
توی استوری بروک، سیندرلا (الا) رو به اسم اشلی می شناسیم. بخش اول اسمش
ash
هم یادآور معنای خاکستر هست
فامیلی ش هم «بوید » هست که از یه اسم بسیار قدیمی اسکاتلندی میاد به معنای «زرد» و به کسایی اطلاق میشه که موی بلوند دارند