نمیدانم چرا یکمرتبه به سرم زد که اگر یکوقتی پیش بیاید و از پشت عدسی تلسکوپ به اجرام آسمانی نگاه کنم، گریهام میگیرد!
ـ میانهی کتاب رازها و نقطههای جورجیا را رد کردهام و شاید به همین دلیل توانستم خودم را جای آدمی بگذارم که دارد با تلسکوپ به دنیاهای دیگر نگاه میکند.
ـ یادم آمد این هیجان را زمانی خیلی دورتر درمورد میکروسکوپ داشتم.
ــ الآن از آن وقتهاست که دلم میخواهد هر کاری بکنم جز آن کار اصلی؛ «ستارهی گوهری»، لطفاً مرا ببخش؛ قول میدهم چند دقیقهی دیگر مرحلهی دوم کار را شروع کنم.
وای، چشمم به بعضی کتابصوتیهای آوانامه افتاد؛ یکیشان هم تلماسه بود. فکر کنم کتاب صوتی گزینهی خوبی برای من است که دیگر تمایلی ندارم برای خیلی از کتابهای متنی وقت بگذارم.