کات؛ برداشت اشتباه!

گفت که تا همین حالا فکر می‌کرده زگوند او رو کتاب‌خون کرده؛ تقریباً همه هم گفتن بهش که «تو در این مورد به زگوند رفتی». اما دیشب فهمیده این پریم بوده که از این لحاظ همیشه هواش رو داشته و براش کتاب می‌خریده، می‌خونده بارها و از کتاب‌هاش مراقبت می‌کرده (مثال واضح: گربه‌ی چکمه‌پوش تصویری).

این رو وقتی یادش اومد و فهمید که گفت «من همیشه، برای فرار از خود زگوند و هیولاهایی که برام ساخته بود، به همون کتاب‌ها فرار می‌کردم؛ همون کتاب‌هایی که پز من رو باهاشون می‌داد ـ و خودش نمی‌دونست واقعیت چیه!»

با هم به افق بارونی شب خیره شدیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد