ـ کودک باتلاق کتاب درخور تأملی است. خواندنش برایم جالب است؛ اولش که اسمش را شنیدم، فکر میکردم با داستانی فانتزی روبهرو شوم اما اینطور نبود. اینطور نبود که موجودی در دل باتلاق زندگی کند و ... زندگی خارج از باتلاق بیشتر محل پرداختن داستان است.
دوست دارم کتابهای دیگری هم از این نویسنده بخوانم.
ـ فیلم دکتر ناندور فدور و خدنگ سخنگو را نسبتاً تا آخرش دیدم؛ البته چند دقیقهی پایانیاش مانده که چون بین خواب و بیداری بودم،ترجیح دادم زمان مناسبی ببینمش. آنطور که انتظار داشتم طنزش مرا به قهقهه، آن هم پشت هم، نینداخت ولی به یک بار دیدنش میارزید.مثلاً خدنگه، آنطور دستنیافتنی، استعاره از آن چیز دیگری بود که برای ناندور دستنیافتنی مانده بود.