راه‌های طولانی [1]

ـ کتابْ خیلی خوب بود؛ خیلی دوستش داشتم. از جورج و تام بیشتر از همه خوشم آمد. آن چیزی که موقع خواندن کتاب از محل زندگی اولیة جورج در ذهنم مجسم شد مکان زیبایی بود؛ حتی قشنگ‌تر از مزرعة خانوادة دایر. شخصیت‌ها، پیرنگ و گره‌گشایی را پسندیدم؛ هیچ‌چیز الکی نبود. انتظار جورج برای پیام تام واقعاً توی کتاب احساس می‌شود [2].

ـ از دیروز دارم فیلم دختری با تمامی موهبت‌ها را می‌بینم؛ راستش این صفت «تمامی» را متوجه نشدم هنوز و نمی‌دانم چه مقدار از موهبت‌ها را دربر گرفته. تا حالا (بعد از دیدن نصف فیلم) که فقط کمی از همانندهای خود متفاوت و قوی‌تر بوده! و چقدر چندش‌آور است دیدن این فیلم! اما دوست دارم تا آخر ببینمش. پیشنهادم به شخصیت‌ها این است که آلوده‌ها را یک طوری آتش بزنند. نمی‌دانم اصلاً مؤثر است یا خطرش بیشتر از مزایایش است؟ ولی ملانی  و خانم جاستینو خیلی بانمک‌اند.

ــ بین کتاب‌هایی که هفتة پیش امانت گرفتم، کلاس پرنده جان هم هست. هنوز جرئت نکردم بخوانمش! نمی‌دانم مواجهه با این نان خامه‌ای که در یکی از نقاط عطف جذاب زندگی‌ام خوانده بودمش چطور خواهد بود!

[1] هم اشاره به اسم کتاب دارد و هم مسائل توی فیلم.

[2] راه طولانی خانه، مایکل مورپِرگو، ترجمة داود لطف‌الله، نشر هرمس (کتاب‌های کیمیا).

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد