از دخترهای دوست‌داشتنی

راستش، برخلاف مطلب قبلی، هنوز دلم نیامده به خلاصة کتاب‌ها اشاره کنم؛ فقط نکات خاصش را می‌نویسم.

اینکه شخصیت لوپه بر شخصیت قهرمان افسانه‌ای منطبق می‌شود، نه ایزابلا، خیلی برایم جالب‌توجه بود.

طرح جلدش عالی بود؛ مخصوصاً با آن ادامه‌یافتنش داخل جلد؛‌هرچند نمی‌دانم چرا با طرح جلد اصلی فرق داشت از جهاتی.

فلش‌بک‌های نویسنده به ماجراهای پدر و نقشه‌ها و ... در گذشته خیلی خوب بود و وجوه خاصی را روشن می‌کرد که سبب شد داستان روان و گیرا باشد.

عاشق چوبدستیه شدم!

زبان روایت کتاب هم خیلی زیبا می‌شد بعضی جاها؛ وقتی پای جان‌بخشی به طبیعت و ... به میان می‌آمد اما از سوی دیگر، در کل زبان روایت کمی از سطح زبان معیار پایین‌تر بود. انتخاب بعضی واژه‌ها از دید من برای متن اصلاً مناسب نبود.

استعاره‌هایی که نویسنده در کتاب به کار برده باعث شده داستان وجه اسطوره‌ای پیدا کند و این کار را به‌خوبی انجام داده است. برای نمونه، جاندارپنداری و تشبیه آتشفشان به دشمنی آتشین و افسانه‌ای (که مسئله‌ای عادی و زمین‌شناختی است). همچنین، پیش‌درآمدهای این حادثه مانند خشک‌شدن رودها، مردن درخت‌ها و فرار جانوران طوری تصویر شده‌اند که خواننده ناخودآگاه منتظر اتفاقی عظیم یا حتی آخرالزمانی می‌ماند. خودکامگی و شیوه‌ی نادرست حکومت فرمانروا و تلاش‌نکردن برای جبران رفتار بد (قتل پدرش) هم به شکلی تقریباً اساطیری به این اتفاق ربط پیدا می‌کند؛ گویی نتیجه‌ی اعمال بد او هم گریبان خودش را می‌گیرد و هم مردمش را. تغییرات زمین‌شناسی و حرکت جزیره هم صورتی فانتزی و جادویی می‌یابد.

ـــ دختر جوهر و ستاره‌ها، نوشتة کایرن میلوود هارگریو، نشر هوپا.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد