اولینبار که با نام فیبی روبهرو شدم هنگام خواندن ناتور دشت بود. فکر میکردم یکجور مخفف بچهگانه یا شوخطبعانه برای یک اسم باشد، نه اسم کامل؛ یا حتی لقب یا اسم بامزة ساختگی. فیبی بهیادماندنی دیگر هم شخصیت سریال فرندز بوده است.
وااای! کلاً یاد فیبی و بعد هم سریال افتادم!
آن صحنهاش که فیبی پشت تلفن داشت ریچل را ترغیب میکرد از هواپیما پیاده شود و نرود ... کجا؟ یادم نیست. فقط یادم است فیبی لازم میدید ریچ نرود. آخرش هم گفت فالانجی هواپیما از کار افتاده و پرواز با آن خطرناک است (فالانجی فامیلی ساختگی فیبی بود که گاهی از آن استفاده میکرد). ریچل هم که خنگ؛ یکهو داد زد: «فالانجی هواپیما خراب شده، ما سقوط میکنیم، ما میمیریم» و هواپیما را ریخت به هم.
یکی از صحنههای دوستداشتنی دیگر سریال هم به ویار فیبی به گوشت قرمز برمیگردد و اینکه جویی با او قرار گذاشت بهجایش گوشت نخورد. بعد هم که فیبی از آن شرایط خلاص شد، جویی با اشتها و هامهام و مامانمامانگفتن گوشت میخورد! یعنی لازم است یک چندباری ور دل جویی بنشینم و غذا بخورم. آن بااشتهاخوردنش باید خیلی باعث چسبش غذا به آدم بشود. حتی یکجای دیگر، آن خوراکی مسخره را که ریچل، از ترکیب ناخواستة یک وعده غذای گوشتی و یک دسر شیرین، درست کرده بود تا آخر خورد!!