امید که سعادت بر همه ببارد و به شیرینی غرقشان کند

آه ای هوای لامصب! چرا یکهو این‌قدر قشننننگ شده‌ای که دلم بخواهد، با همین حال شل‌وول و دامن گلدار طرح چهل‌تکه و موهای شامپولازم، خودم را پرت کنم وسط خیابان فرعی پشتی و قدم بزنم تا بی‌نهایت!

چقدر هم مردم در حال رفت‌وآمد و گاه مشخصاً در حال قدم‌زدن‌اند! نوش جانشان!


حالا که نمی‌توانم خودم را بیندازم در دامان مصفای منظرة بیرون، باید کاری بکنم که به نرفتن بیرزد؛ چیزی مثل خواندن همان متن‌های مناسب این احوالم.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد