ماجرای آن کلید، که چند پست قبلتر نوشته بودم، به جای دیگری ختم شد. دقیقاً به چیزی 180 درجه برخلاف انتظارم انجامید اما قبل از آن، خودم فکر میکردم نوعی محدودیت بههمراه دارد و دیگر آن ذوق و شوق هفتة پیش را برایش نداشتم.
کلیدبودنش هنوز هم برایم همان اهمیت را دارد؛ اینکه سعی کنم در بعضی موارد، بیشتر دقت داشته باشم و جوانب کار را بسنجم؛ هم شخصی (اهمیتدادن به وقت آزادم و محدودنکردن خودم)، هم عملی و حرفهای (مطالعة بیشتر و گذاشتن وقت بیشتر). جالب اینجاست که امروز اولینبار بود که جملة تأکیدی جدیدی را تکرار کرده بودم و خیلی هم به این ماجرا میخورد، البته از آنطرفش! یعنی همان 180 درجه تفاوت. پس باید منتظر باشم «مفهوم» واقعیاش خودش را نشان بدهد.
نوشتی کلید، نمیدونم چرا یاد اون قسمت هری افتادم که کلیدها دارن توی هوا پرواز میکنند و هری باید اون کلید مخصوص رو از لابهلاشون بگیره. خیلی اونجاشو دوست دارم.
کلید کلمه و شیء خیلی جالبیه برام. مثلاً تو اینستا یه صفحه ای هست عکس کلیدای قدیمی رو میذاره گاهی. خیلی با ولع نگاهشون میکنم و دلم میخواهد یه مجموعه از کلیدهای خاص داشته باشم. منم اون بخش داستان هری رو دوست دارم هم توی کتابش هم فیلم