امروز صبح، بعد از صبحانه، چند قاشق بستنی کاکائویی مالیدم روی بیسکوئیت قهوهای پتیبور و خیلی چسبید.
بعدش که داشتم آماده میشدمب رای کلاس یوگا، از ترکیب و ترتیب این دو کار، احساس لاکژوورررریبودن بهم دست داد! البته این برای یک لحظه بود و گذرا و خندهدار؛ در واقع، بیشتر احساس خوشایند همان ثباتی بود که سالها پیش در آرزویش بودم.
چنین لحظات «باثباتی» در زندگی من دائمی نیستند؛ شاید البته در زندگی هیچکس نباشند. اما شاید واقعیت این باشد که رسیدن به مرتبهای که بتوان هر از گاهی و تقریباً با برنامهریزی و کنترل قبلی،چنین «ثباتوارهها»یی را در زندگی آفرید مهم و اصیل است.
بستنی کاکائویی و بیسکوییت قهوه. چه ترکیب جالبی.
من تنها کاری که با این بیسکوییتها کردم، زدنشون توی چایی بوده یا یه بار در اوج خلاقیت، کره مالیدم روشون با شکر :))
خب اون کارها هم خیلی خیلی خوشمزه ن
من بچه بودم کره و شکر لای نون میذاشتم ساندویچ خوشمزه ای میشد و به شدت چاااق کننده!