« همچون طعمی فلزمانند در دهانم » [1]

وقتی از این نوبت دندان‌پزشکی تا نوبت بعدی، از اوج به حضیض می‌رسی و بعد تخته‌پاره‌ای روی آب تو را نگه می‌دارد و یونسی می‌شوی رانده‌شده از شکم نهنگ!

[1]. توصیف ایزابل آلنده از احساسش در کتاب کشور خیالی من

عکس از کانال آسمان، کیپِ ابر