آبیِ اف

بالاخره، بعد از مدت‌ها، وسوسه کارگر شد: دارم بین کارهایم یادداشت‌ها (و بعضاً مالیخولیابافته‌های) فیسبوکی‌ام را در وبلاگم جمع‌آوری می‌کنم. از آنجا که قبل از این یکی وبلاگ در فیسبوک بودم، تاریخشان برمی‌گردد به بایگانی سال 93 و قبل‌ترش در اینجا. حتی بعضی عکس‌هایی را که آنجا منتشر کردم در پوشه‌ای جدا ذخیره می‌کنم. و خدا را شکر که سال‌های کمی آنجا مطلب می‌نوشتم چون حالا که دنبال کار را گرفته‌ام، در آن صورت، کلی وقت باید پایش بگذارم.

Image result for ‫فیسبوک‬‎

گونه‌ای جمع‌آوری خاطرات است برای من و اینکه یادم بیاید (و بماند)‌که آن روزها چطور به مسائل نگاه می‌کردم،‌دغدغه‌هایم به‌صورت جزئی‌تر چه چیزهایی بودند و الآن چه تغییری کرده‌ام.

شیطان کوچک وسواسی دیگری زیر گوشم مدام می‌گوید: کامنت‌ها، کامنت‌ها. ولی من از خیر ذخیره‌کردن حتی شاید بامزه‌ترینشان هم می‌گذرم.

نظرات 1 + ارسال نظر
پرکلاغی دوشنبه 5 شهریور 1397 ساعت 03:32

نکنه می‌خوای فیس‌بوکت رو حذف کنی؟

نه راستش چیز خاصی نیست که بخوام حذفش کنم. ولی یهو فکر کردم نکنه مدت طولانی سر نزدم صفحه م حذف بشه یا دسترسی به قبلش راحت نباشه ... دلم خواست یادم باشه قبلنا چجوری فکر می کردم و چی برام مهم شد و چطور شد که فلان طور شد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد