آئورلیانو قدرت نداشت از جای تکان بخورد؛ نه به این خاطر که از تعجب برجای خشک شده باشد بلکه چون در آن لحظة جادویی آخرین کلیدهای رمز مکاتیب ملکیادس بر او آشکار شد و مضمون مکاتیب را، کاملاً بهترتیب زمان و مکان بشر، دید: اولین آنها را به درختی بستند و آخرین آنها طعمة مورچگان میشود.
ص350
ـ دیشب صد سال تنهایی عزیزم را تمام کردم و بلافاصله دلم برایش تنگ شد.
عاقبت آمارانتا اورسولا خیلی اندوهگینم کرد و دلم برای آئورلیانو و آئورلیانوی نوزاد سوخت.
درست است که بهتصویرکشیدن این رمان احتمالاً آخر عاقبت خوبی ندارد و ممکن است خیلیها را ناراضی و حتی خشمگین کند؛ دلم میخواهد دستکم برای آن موزیک متن بسازند. در بعضی صفحات آن حتی بهراحتی صدای موزیک متن فیلم عشق در زمان وبا شنیده میشود!
ـ چند کتاب با صفحات تاخوردة علامتزده دارم که هیچیک را، روی برگههای دفتری که در نظر داشتهام، یادداشت نکردهام.
ـ وقتی آخر شب 2 اپیسود لاست ببینم و بعد هم صفحات پایانی صد سال... را بخوانم، باید هم خوابهای ماجرایی ببینم.