ای تو روووحت سوزی کیو!
طی خرتوخری که در بار ایجاد شد، دوسپسر فلانی توی دششویی گیر افتاد و شوهر سابق فلانی رفت نجاتش بدهد. اما چون دوسپسره قبلاً از پنجره فرار کرده بود، شوهر سابق در دود بیهوش میشود. از آنطرف، قاتل هم پرید وسط شعلهها تا فردی را از مرگ نجات بدهد که ماهها در آتش انتقامگرفتن از او میسوخت؛ چون میخواست خودش سر فرصت و با لذت از او انتقام شیرینتری بگیرد.
و من دوست دارم باز هم به سوزان فحش بدهم! الآن دیگر در جلد مردی فرورفتهام به نام اوه!