با برنامهریزی درست، کتاب محبوبم را خریدم.
در این مورد، واقعاً باید میگفتم «برنامهریزی درست» چون در تلاشهای اولیه به ناکجاآباد رفته بودم و مسائل دیگر ...
فکر میکنم بیش از 50 صفحه از آن را خواندهام. داستانش را خیلی دوست دارم و خوب هم ترجمه شده.
با تشکر از گلدن گلوب 2017 که به هیو لوری عزیزم و تام هیدلستون جایزه دادند بابت سریال نایت منجر و یادم انداختند باید بالاخره این سریال را ببینم. دو اپیسودش را فعلاً توانستهام ببینم و دیدن هنرپیشهی نقش دکتر هاوس عزیزم در نقشی متفاوت و فلان و بهمان خیلی جذاب است. بازی تام هیدلستون هم خیلی خوب است و فقط با تواناییاش در تغییر شخصیتش مشکل دارم! آدمی با آن پیشینه چطور میتواند وانمود کند چنین شخصیتی دارد و ...؟ فقط دلم به این خوش است که سوفی ابتدای سریال به او گفت: تو چندین شخصیت داری .. و این خانم ام آی 6 که اسمش یادم رفته هم فکر کنم چیزکی درمورد شخصیت خاص جاناتان پاین گفت. فعلاً همین!
در ضمن، به این همسر خوشکل روپر هم مشکوکم! فکر میکنم بهمرور با جاناتان همکاری میکند و البته حتماً باید به گذشتهاش مربوط باشد این تمایل به همکاری.
فصل 4 شرلوک هم آمده و بهزودی میرود! یادم نیست درمورد اپیسود اولش چیزی نوشتم یا نه ولی برای محکمکاری، و اینکه حال ندارم پست قبلیم را چک کنم، باید بگویم از اپیسود اول بهشخصه راضی نبودم. مسئله اصلاً حرفهای بودن/نبودن ساخت یا داستان نیست. بخشی از داستان را دوست نداشتم. همان پایانش در آکواریوم را. حالا گیریم که فلان شد، تقصیر شرلوک چه بود؟ عمل خودخواستهی مری بود که آن نتیجه را داد.
مثلاً خواسته بودم ببینمش تا کمی حالوهوام عوض شود (آن شوخیهای ابتدای اپیسود هم خیلی بیمزه بود!) ولی تهش بیشتر غمگین شدم!