انگار سال هاست مدادی پشت گوشم دارم

دلم برای مداد نجار عزیزم تنگ شده. البته قرار نیست به این زودی ها دوباره بخوانمش، ولی احساس می کنم از لابه لای کلمات و روایت هاش جاذبه ای بیرون می زند و در فضای اطرافم پخش می شود.

همن هفتۀ پیش، اتفاقی متوجه شدم فیلمش هم ساخته شده (2003). ظاهراً دکتر و ماریسا و اربال مقبولی هم  دارد. متأسفانه فقط نسخۀ دوبله شدۀ کم کیفیتی پیدا کردم که ممکن است روزی، از سر دلتنگی ببینمش. فقط انتهایش را دیدم، که شبیه کتاب و به خیال انگیزی آن نبود. اینطور نبود که تفاوت اساسی داشته باشد. طوری بود که بخشی از هدف داستان، یعنی آن اشارۀ مربوط به افسانه ها در مقدمۀ کتاب، را برآورده نمی کند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد