دیشب به بخشی از داستان رسیدم که جیغم درآمد: نویسنده آن بخش داستانش را از زمانی انتخاب کرده که سریال محبوب من پخش می شده!
به اتاق نشیمن رفت و کنار خیمِنا، که تلویزیون تماشا می کرد، نشست. گره گه ری* هائوس حرف درشتی به دکتر کادی می زد و کلائودیا یادش هست او و خیمِنا باهم خندیدند. ص90
*واقعاً باید این اسم (Gregory) را این طور زشت می نوشت؟؟
ولی خوبی ش این است که هئوس را تقریباً شبیه من نوشته: هائوس!
_ خوبی دیگر کائنات این است که گیس طلا جان هم شروع کرده دیدن این سریال را.