موقعیت: بین قفسههای کتابخانة جادویی
دیروز کتابهای توتوله را، با چند روز تأخیر، بردم برای تحویلدادن. از اولش هم قصد کرده بودم آن رمان حجیم ایرانی را حتماً بردارم و بالاخره یکطوری برایش وقت بگذارم. ابتدا، پیدایش نکردم؛ سر جایش، آنجایی که چند هفتة قبل دیده بودمش و اصلاً همان دیدنش باعث شد دوباره به یادش بیفتم و بهصرافت خواندنش، نبود! نگرانیام زود رفع شد چون دو طبقه بالاتر پیدایش کردم.
وقتی کتاب را ثبت کردم، با فراغ بال، شاید حدود نیمساعت بین قفسة داستانهای ایرانی و خارجی گشتم و کلی کیف کردم. این کتابخانه همیشه انرژی خوبی برایم داشته؛ هم محلش برایم خاص است هم غافلگیریهایش. اینبار هم، چون نگاه و انتظارم از کتابها کمی تغییر کرده، با موارد خیلی خوبی روبهرو شدم. چند کتاب از نویسندههای ایرانی دیدم که تا چند ماه پیش با آنها آشنا نشده بودم. بین خارجیها هم کتابهایی پیدا کردم که دوست دارم حتماً بخوانمشان. از چند قفسه هم عکس گرفتم که یادم نرود دقیقاً چه چیزهایی خیلی خوشحالم کردند.