من آن گلبرگ مغرورم ...

راستش هنوز به آن لحظة باشکوه و خوشایند «نشستن و دوختن خشتک‌های شلوارهام» نرسیده‌ام!

پ‌ن: دیروز در چندقدمی‌اش بودم که باز چیزی پیش آمد و بی‌خیال شدم.

نظرات 1 + ارسال نظر
پرکلاغی شنبه 21 مهر 1397 ساعت 20:36

وای چقدر این مطلب بامزه بود :)))))
یه خاله دارم از این اتفاقا زیاد براش پیش میاد، من اما به همچین مرحله‌ای هنوز نرسیدم :))

خیلی عالیه که نرسیدی! هرموقع شلوار جدید می‌خرم، اول به این قضیه فکر می‌کنم!! شاید هم چون بهش فکر می‌کنم سرم میاد! :))))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد