این کتاب خیلی خوب است. با خواندنش، گاهی وحشت میکنم و مو به تنم سیخ میشود! نه که داستانش وحشتناک باشد؛ از اینکه کسی توانسته به «این چیزها» اشاره کند چنین احساسی بهم دست میدهد. چطور توانسته برود تو کلة آدا؟
تصمیم گرفتم وقتی پیر شدم یکی بشوم مثل خانوم اسمیت؛ چقدر باکمالات و فهمیده و صبور! و فکر کن اگر خانهای مثل او داشته باشم؛ شاید آنهم در چنان جایی، چقدر خوشبهحالم بشود!
بعدنوشت: وای خدا! این دیگر چیست؟؟