کتاب کتاب کتاب

_ موجود خوبی بوده م و سه کتابی که ماه پیش خریدم، خواندم. البته کتاب های خیلی باریک و کم جانی بودند ولی ماجراهایشان خواندنی بود.

آئورا، کارلوس فوئنتس، ترجمۀ عبدالله کوثری، نشر نی.

ما دایناسور بودیم، شهلا زرلکی، نشر چشمه.

قلمرو این عالم، الخو کارپنتیه، ترجمۀ کاوه میرعباسی، (انتشاراتش الآن یادم نیست).

شاید بعداً درمورد هر یک جداگانه بنویسم، حتی شده اندکی. حتی نه آن طور که درخورشان باشد، مثل همیشه که داستان های خودم و کتاب ها را به قدر حوصله و وقت و ... می نویسم.

__ دیروز که کتاب را بردم برای بازپس دادن، توی راه مدام می گفتم با این همه کتاب نخوانده و فلان و بیسار، دیگر کتاب نگیرم بهتر است. زهی خیال باطل، کتابخانه جان کلی کتاب خوب جدید آورده بود که نه تنها وسوسه کننده بودند، که اگر کسی ببیند و امانت نگیرد مصداق خسرالدنیا والآخره به شمار می آید. بیشتر آن ها که به چشمم خوردند، کتاب های نشر ماهی بودند. من هم مثل قحطی زده ها، نه یک کتاب، سه تا برداشتم. طبق معمول هم برد با قفسۀ امریکای لاتین جانم بود.

___ نمایشگاه کتاب هم که در پیش است و باید دید چه می شود و چه باید کرد!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد