کارینیوی شکلاتی

عقبم!

از جهاتی نه خیلی، ولی از جهتی تقریباً داره می شه خیلی. وقتی مریض بشی، قاتی کنی، ضعیف بشی و علائم مریضی گسترش پیدا کنه و بیشتر قاتی کنی، نتیجه ش این حالی می شه که الآن دارم.

امروز صبح عین برخاسته از گورها پا شدم و شروع کردم. طبق قانون کائنات، وقتی خیلی جدی قراره کاری بکنی و گذشته از تمام آرزوهای بزرگ و کوچکی که تو دلت جوونه می زنن، موقع چایی خوردن تلویزیونو روشن می کنی و می بینی یه فیلم تقریباً جدید از هنرپیشۀ محبوبت داره پخش می شه. منصفانه، فقط تو زمان چایی خوردن نگاه کردم و بعد خاموش. بعدش که چایی دوم سرد شد، چند دقیقۀ دیگه ازش دیدم و از اونجا که دیگه تقریباً داشت تموم می شد، صبحانه مو هم جلو تلویزیون خوردم.

[فیلم خوبی بود]. موضوعی جدی و خشن داشت با رگه های طنز. دنزل واشنگتن عزیزم بازی می کرد و یه خانوم خوشکل و مارک والبرگ. باید حتماً ببینمش.

از دنزل واشنگتن خیلی خوشم میاد، قیافه ش و صداش و نقش هاش و ... اما ازش فیلم خیلی کم دیدم. بیشتر از همه هم نقشش تو [این فیلم] رو دوست دارم که با داکوتا فنینگ (وقتی بچه بود) بازی کرده. یه آدم سرسخت که خیلی تو خودشه و تا آخر پای تعهدش می مونه.

_ فیلمه که تموم شد و خیالم راحت. بعدش شروع کرد زمان پخش بعضی فیلمای هفته رو گفتن. یکی شون The pursuit of happiness بود که ویل اسمیت و پسرش بازی کردن. فیلم خیلی خوبیه اما به شدت منو غمگین می کنه. از اونایی که برخلاف میل شدیدم، نمی تونم واقعاً بازم ببینمش. یادم افتاد چقدر از بچه های این شکلی خوشم میاد. درواقع تو دستۀ بچه های محبوب من، از نظر ظاهری، مقام اول رو دارن

پوست تیره و موهای فرفری و کلۀ گرد!

شکلات خالص!

* هردوتا عکسای Jaden Smith پسر ویل هستن، تو همون زمانی که فیلم موردنظر رو بازی کرده. الآن دیگه بزرگ شده و .. خب تغییر کرده دیگه!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد