نشخوارهای عصر سرد بارانی

_ در ادامۀ مطلب پیشین،

نتیجۀ اجلاس سران مغزم این شد که کتاب وزین مدارصفردرجه را پس ببرم و فعلاً به خواندن آن فکر نکنم. مجلد دیگری از آن شرلی را گرفتم و دو کتاب ادبیات ژاپنی. تا ببینیم چه می شود.

__ یهویی دلم هوای Diner گفتن هان را کرد، با آن عصبانیتی که بیشتر اوقات مکس باعث آن می شد.

 

___ راه های برگشتن به خانه خوب است، خیلی. خواندنش لذت بخش است و کمی تشویش آمیز اما پذیرفتنی و دوست داشتنی. احساسی که خواندنش ایجاد می کند، همان چیزی است که از کتاب خانۀ کاغذی انتظار داشتم و برآورده اش نکرد. چیز دیگری بود. خوب و بد بودنش مهم نیست. غرض فقط توقع پیش از خواندن از کتاب است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد