خودشناسی برمبنای Elementary

Sherlock: Difficult to say why, exactly
Perhaps, in time, I'll solve that, as well

این رمزی است بین من و شرلوک، بین من و واتسون، و درمجموع (و چیزی علاوه تر) بین من و خودم.

تا اینجا، همۀ شرلوکها و شرلوکواره ها را به خاطر شرلوکش می دیدم، این بار واتسونش. واتسون، با آن عقبه و تغییرات زندگی و ویژگی ای که باعث ارتباطش با شرلوک می شود، خودِ من است. دقیقاً مجموع این ها با هم، منهای آن محکم و راه-نده بودنش. که از دید من نقطۀ قوت نیست. گرچه تا همین دقایقی پیش حتی تحسینش می کردم. الآن هم تحسینش می کنم اما چون جوابی برایش دارم، از چشمم افتاده! چه خوب! یکی از چیزهایی که نداشته ام و بدجور خواهانش بوده م از چشمم افتاد! همین سپر نفوذناپذیر ناشی از شکست و ضعف.

خوشحالم که بعد از مدت ها شخصیتی دوست داشتنی پیدا کرده ام که مشابهت های زیاد و خاصی با هم داریم. به خصوص، از جهاتی که تو این دورۀ زندگی م بهتر می فهممشان و گاهی جلو چشمم خودنمایی می کردند و شاید می خواستند دنبال پاسخی برایشان باشم. الآن بهتر میتوانم باهاشان کنار بیایم و تقویتشان کنم.

_ تا حالا چیزهایی که می خواستم از این هلمز بگویم، بیشتر از-دوست-نداشتن-هام بودند. حالا دیگر، اگر هم بگویم، به شناخت گذشته ام مربوط می شوند و بدون آنکه حذفشان کنم، دوست داشتنم را هم به آن اضافه می کنم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد