حرفایی
که فاسکو و جان توی سلول به هم می گفتن رو قبول دارم؛ هم نظر این و هم نظر
اون. منتها بستگی به روحیۀ طرف داره که حتی بعد از یه تلاش طوفانی به سمت
کدوم ایده بره. اینکه « ما فقط داریم اتفاقات رو به تعویق می ندازیم » یا «
ما تاثیرگذار بودیم/ هستیم»
_ ولی اشارۀ جان هم خیلی ظریف بود که « تو
مدت کوتاهیه آدم خوبه شدی و داری جون آدما رو نجات میدی » . قشنگ میشه حس
کرد یه نفر مث جان بعد یه مدت می تونه دوباره بره توی لاک خودش و ..