آخـــــــــــــی! :)))))
اعتراف میکنم کلاس سوم دبستان که بودم مدرسه گفت میخوایم شورای دانش آموزی
تشکیل بدیم بیاین کاندید شین و تبلیغات کنین.منم رفتم کاندید شدم و شیوه
تبلیغات نوینم با همکاری دوستم اینطوری بود که زنگ تفریح که میشد دوستم
میرفت کلاس اول و دومیا رو میزد،خوراکیاشونو میگرفت!بعد من از دوور مث
سوپرمن میدوییدم میومدم دوستمو میزدم،خوراکیا رو پس میگرفتم ،دوستمم فرار
میکرد :))) بعد بچه هه رو بغل میکردم،کارتمو میدادم بهش، میگفتم هرموقع دیگه ای هم کسی واست مشکلی درست کرد بیا به خوذم بگو
این روند طاقت فرسای تبلیغات چندروزی ادامه داشت تا اینکه روز قبل از
انتخابات بی وجدانا گفتن چون کاندیدا خیلی زیادن انتخابات فقط بین 4م 5میا
برگزار میشه
و اینگونه بود که ریشه تلاش در من سووووخت...