از اینور اونور فیس بوک، بعد بازی دیشب:
_فقط سوباسا میتونه در این لحظات به داد برزیل برسه.
_ من جایِ مربیِ آلمان بودم اعلامِ خلافت میکردم.
_ اینا اگه مسلمون بودن این کارو با برزیل نمیکردن
_ به اسکولاری میگن تا الان چند تا خوردید؟ میگه;الان یا الان؟؟
_ اسکولارى، میهمان فرداشب برنامهى ماه عسل!
_ فردا آرژانتین و هلند، تا میتونن گل به خودی میزنن تا به آلمان نخورن تو فینال
_ ...
آها راستی راستی!
کسی بوده دیشب حدس پیامکی درست زده باشه؟
دلم واسه خوندن « کلاس پرنده » تنگ شد! :/
1933 (The Flying Classroom)
adapted into film in 1954 by Kurt Hoffmann and in 1973 by Werner Jacobs
دوبار هم از روش فیلم ساختن انگار !!
آخ آخ آخ!
ده صفحۀ آخر کتابو الان خوندم. عجب آخر عاقبتی داشتن ها! :/
مث که حوصلۀ آقای ایمیس رو هم سر برده بودن با این کاراشون، چون زود بقچه بندیلشونو بست ..
فکر نمی کردم اینطوری بشه گرچه منطقاً قابل انتظار بود. حالا مفهوم اسم رمان مشخص شد ؛ « عاقبت کار ».
's finished
season II
وااااااااای بدجنسا!
چرا اینجا تمومش کردین؟
"
اولین قسمت سفر طولانی مان در قایقی سپری شد که هشت نفر از بومی ها آن را
پارو می زدند. خدا را شکر می کردم که خواهرزاده ام آنجا نبود، چون آنها
کاملاً برهنه بودند. با وجود مناظر باشکوه آنجا، چشمان من به جاهایی منحرف
می شد که نباید می رفت." ص 83
__ اینس در جان من؛ ایزابل آلنده؛ محمدعلی مهمان نوازان؛ انتشارات مروارید.
گویا این پروفسورها! (منتقدان آنچنانی هری پاتر و پی برندگان بزرگ به رازهای مخوف اون) تا کتاب 4 ( «جام آتش» ) باهاش مشکلی نداشتن. این بازگشت ولدمورت بوده که اونا رو ترسونده و باعث شده به سوژۀ جدیدی گیر بدن. چون بعد از اون مثل سابق تشویق و تحسینی نمی بینیم و تنها نقد منفی هست و کم کم ممنوعیت و ..
یعنی اینا که میگن هری پاتر قصدش توهین به اسلام و ... بوده !
خیلی مغز نخودی ن دیگه
اینکه بیای چندتا عدد رو ربط بدی به چندتا واقعه یا تعداد آدما، نهایت
کوته بینیه. من فکر نکنم اون خواننده های مخلص و خالص خارجی هری پاتری هیچ
کدوم ذهنشون سمت این چیزا رفته باشه. بالاخره نویسنده وقتی قصد داره به
چیزی اشاره ای اشته باشه، باید طوری باشه که مخاطبش بگیره قضیه رو دیگه.
یعنی چون یک سری اعداد در یک حادثه ای دخیل بودن، دیگه از اون به بعد بقیه
باید با ترس و احتیاط از اون اعداد استفاده کنن که مبادا به چیزی مرتبط باشه احیاناً ؟ یعنی خودتون خجالت نمی کشید انقد محدودید؟ ادعا می کنید درک و شناختتون هم بالاست؟
عصبانی شدن و دلیل آوردن برای این جور چیزها آب در هاون کوبیدنه، اینا نه
توهم زدن نه ساقی ماقی داشتن، جنسشونم از همون نظام دوبرره گرفتن و
مشاورشونم خرزو خان بوده! :/
* حالا فکر کن ارتباط ولدمورت به هیتلر و ... بماند. این وسط نتیجه گرفتن
اسنیپ با چهرۀ دوگانه ش نماد «ایتالیا» ست. ای اسنیپ! ای ایتالیا! :)))))))))
اسم اپیزودهای سریال Continuum خیلی جالبه ؛
فصل اول توی اسم تمام اپیزودهاش کلمۀ Time هست،
فصل دوم کلمۀ Second ،
و فصل سوم Minute !
"
اینجا قبلاً یک سنگ به نام عمو سموئل بود، کسی که پنجاه سال پیش خبر رسید
در دریا غرق شده. ولی وقتی زنده برگشت، سنگ را از جا درآوردند. مردی که
سنگ را از او خریده بودند آن را پس نگرفت. به همین دلیل خانم سموئل از آن
به عنوان تختۀ شیرینی پزی استفاده کرد. فکرش را بکن، ورز دادن خمیر روی یک
سنگ قبر مرمری! خودش می گفت که تختۀ خیلی خوبی است. بچه ها همیشه با خودشان
کلوچه هایی را به مدرسه می آوردند که رویشان طرح حروف و نقش های سنگ قبر
افتاده بود. همیشه کلوچه ها را تعارف می کردند ولی من هیچ وقت بر نمی
داشتم."
__ آن شرلی در ویندی پاپلرز
سیلور نیستم اگه بالاخره ندم یه تی شرت با طرح نقشۀ غارتگر و جای پای شخصیت های دوست داشتنی و اسمشون و پیام نقشه برام چاپ کنن!
حالا خوبه کلاریس حواسش به ونسا هست.. هرکی بود بدش نمیومد وارث جولیانو ..
و البته این حضورشون توی سرزمین جدید، ی جورایی شبیه بچه بازی شده ها :/
season 2, ep 7 "the vault of heaven
خب فعلا بستنی بازی بسه
خودمم دیگه نا ندارم .. انقد که چشمم بهشون افتاد
سرعت نت هم خوب نیس. گمونم اونم روزه بوده دل ضعفه گرفته
ئه!
من یادم رفته بود آدم می تونه مرض هم داشته باشه
الان میرم یه آلبوم مخصوص درست می کنم 3:)
3:)
آی حرصم درمیاد، آی حرسم درمیاد، آی حرثم درمیاد ها
که اینا اقامت اسپانیا رو هی توی بوق میکنن
خب نکنین، جای من تنگ میشه دیگه :/
تازه روش آهنگ جسی کُک هم میذارن کیصافدا :/
:/
اصن اسپانیا مال خودمه هرکی خیلی دوسش داشت اجازه داره بره اونجا، نه بابت ویزای شنگن و اقامت کوفت و ...
خُ عصبانی می کنن آدمو دیگه !
« بشکن قرق را
ماه من،
بیرون بیا امشــب »