-
فروردین 90
شنبه 27 فروردین 1390 11:21
سفر به شیلی « یک مقام س.ی.ا/سی از اولین روز کار در دفترش باید متوجه باشد که جزئی ترین نشانه ای از نوآوری ، پایان زندگی حرفه ای او را رقم خواهد زد . چون او آن جا نیست که از خود شایستگی نشان دهد بلکه برای رسیدن به سطح بی لیاقتی مخصوص به خود به طرزی محترمانه ، در آن مقام قرار داده شده است . مقصود از ارسال کاغذهایی با مهر...
-
اسفند 89
جمعه 27 اسفند 1389 19:47
وقتی اسکارلت نامه می نویسه ! جناب manoto 1 ... اون فیلمی که چن دقه ی پیش داشتین درموردش توضیح میدادین ، همونی که برداشت جدید از رمان Letter of Scarlet اثر ناتانیل هاثورن ِ .. معنی ش نمی شه « نامه ی اسکارلت » . آخه کودوم اسکارلت برداشته توی فیلم یا رمان نامه نوشته که اسمشو گذاشتن روی داستان ؟ اون معنی ش می شه « حرف...
-
بهمن 89
یکشنبه 8 اسفند 1389 19:48
« هــری پاتـر و من » ... مطلبی که اینجا درج شده بود ، توی یه وبلاگ دیگه قرار گرفته و به جای تکمیل شدن در این صفحه ، توی اون وبلاگ به صورت مطالب جداگانه منتشر می شه ( به خواست خدا ) خواستم دنیای هری پاتری م با دنیاهای جادویی دیگه م درهم آمیخته نشه . حیفم اومد ! آدرس اون صفحه : www.hp-rugic.persianblog.ir همچنان سرگردان...
-
بهمن 89
جمعه 8 بهمن 1389 19:48
« هــری پاتـر و من » ... مطلبی که اینجا درج شده بود ، توی یه وبلاگ دیگه قرار گرفته و به جای تکمیل شدن در این صفحه ، توی اون وبلاگ به صورت مطالب جداگانه منتشر می شه ( به خواست خدا ) خواستم دنیای هری پاتری م با دنیاهای جادویی دیگه م درهم آمیخته نشه . حیفم اومد ! آدرس اون صفحه : www.hp-rugic.persianblog.ir همچنان سرگردان...
-
دی 89
دوشنبه 27 دی 1389 19:51
" آودا کداورا " « زنبور ویژ ویژوی جوشان ! » « نوشیدنی گازدار ترش ! » . . . حوصله شو ندارم بیشتر به یادم بیارم ... فقط ... فکر می کنم دیگه کسی زیر ناودون کله اژدری وا نمی ایسته تا این رمزها رو به زبون بیاره ... چون فقط دامبـلــدور از این روزها برای ورود به دفترش استفاده می کرد ... جلد دوم شاهزادۀ دورگه تقریبا...
-
آذر 89
شنبه 27 آذر 1389 21:13
کاراکترهای تغییر دهنده بعضی شخصیت هایی که توی کتابا و فیلما باهاشون همراه می شیم ، ممکنه محوری نباشن و یا در کل تأثیر خاصی روی آدم نذارن . ولی گاهی وقتا هست که یه چیزایی رو در ما عوض می کنن ، یا باعث می شن که یه چیزایی در ما شروع کنه به عوض شدن ... جاستین _ دختر مگی ِ نازنین در کتاب پرندۀ خارزار _ برای من همینطوریه ....
-
آبان 89
پنجشنبه 27 آبان 1389 21:16
به بزرگی یک خواب! طبق نقشۀ تغییر ناپذیر ژنتیکی ناخودآگاه کهنه پرستم _ در موارد مشابه _ دوست دارم گاهی به بعضی بلاگرها پیشنهاد بدهم مطالب وبلاگشان را کتاب کنند . یعنی دقیقا همه را بدهند برای چاپ روی کاغذ ! بعد می گویم : این چه کاری ست ؟ در زمانۀ زمین سبز و حفظ جنگل ها و کمتر استفاده کردن از کاغذ و ... . ولی واقعاً خود...
-
مهر 89
سهشنبه 27 مهر 1389 21:22
در آغوش امن زمین از دیروز عصر که تصاویر نجات معدن چی های شیلی رو دیدم ، ناخودآگاه بهشون فکر می کنم . یعنی بیشتر به شرایطشون . این که توی معدن گیر افتاده بودن و بالاخره روزای زیادی اونجا بودن ... اول هاش که حتما مطمئن نبودن می تونن نجات پیدا کنن ... تازه بهترین لحظاتش همین ساعت های آخر بوده که کپسول می فرستادن پایین و...
-
مهر 89
سهشنبه 27 مهر 1389 21:19
داستان هایی که برای مکتوب نشدن خلق می شوند بالاخره به لطف اصرار ٢-٣ تا از عزیزان و ابراز علاقمندی شون و با یه حسن تصادف ، فیلم Twilight رو دیدم . ازش خوشم اومد . دلیل ارتباط برقرار کردن من با این فیلم ، از این زاویه ست : شخصیت محوری که این روزا توی ذهن من حضور داره و جولان میده و به پیش بُرد داستان جدیدم کمک می کنه ،...
-
شهریور 89
شنبه 27 شهریور 1389 21:23
برای تو که هر بار دیدمت داشتی می رفتی ! از صبح تا حالا سه بار به یادت افتادم . برای یک روز ، سه بار زیاده . هر بار هم بدون آمادگی قبلی دقیقاً در یک حالت تصور کردمت : در حال رفتن ، و فعلاً به دور از دسترسی . این شش ماه اخیر فرصت خوبی بود برای امیدوار شدن . امید به پیدا کردن ، بازیافتن ، ... و رفتن . این شش ماه ، از...
-
مرداد 89
چهارشنبه 27 مرداد 1389 21:30
بعضی آدم ها ... نواب گفت : « بعضی آدم ها هستند که تحمل زندگی در غیابشان سخت است . زمانی از یکی از درویش های عجمیر ( شخصی خیلی مقدس )پرسیدم : " چرا این آدم خاص ؟ چرا یکی دیگر نه ؟ " و او این جواب را داد که خیلی خوشم آمد : " این ها همان هایی هستند که زمانی در بهشت نزدیکت نشسته اند ". این نظر قشنگی...
-
تیر 89
یکشنبه 27 تیر 1389 21:33
این آدم شادی خودش از یافتن موزیک های دوست داشتنی شو ثبت می کنه در گوشه ای از تاریخ ، باشد که شخص دیگری خوشش آید : دانـلود کنید : [ Yanni/ November sky (Bajo en el cielo de Noviembre) / Ender thomas ] [ Ritual de Amor (Desire) / Ender thomas & Yanni ] [ Mi todo eres tu (Hasta el ultimo momento) / Chloe & Ender...
-
خرداد 89
یکشنبه 2 خرداد 1389 08:32
" در آغاز کلمه بود " در برخی چیزها گونه ای اعجاز وجود دارد ؛ شنیدن صداها پیش از دیدن تصویرها ، خواندن کتاب ها پیش از شناختن نویسنده ها و دیدن تصویرشان ، ... ذهن به تکاپو می افتد و در زمینۀ بکر بی انتهایی که این بی دسترسی به اصل و منبع برایش فراهم کرده ، از روی شواهد اندک خود را به آن نزدیک می کند . یک نمونه...
-
اردیبهشت 89
پنجشنبه 2 اردیبهشت 1389 08:41
از میان صفحه های کتاب ها " از قضای کردگار در روزگار قصـۀ ما رییس این طایفه مردی بود به اسم تـراب تـرکش دوز ، از آن کله های نترس . پنجاه ساله مردی با ریش جوگندمی و قبای دراز سفید و سر اینجا ، پا آنجا ، یک قلنـدر حسابی . و شهرت این تـراب تـرکش دوز آنجا بود که چهل روزه سر « اشتر پختر » را از میدان جنگ آورده بود که...
-
خرداد 88
شنبه 2 خرداد 1388 08:43
شهسوار نیستی / نمی شوی هم! این تن پوش ها و صورتک ها که تو به بر می کشی و به صورت ، ... ما کهنه کرده ایم ، قاب دسمالشان کرده ایم و غبارهای مزاحم را می تکانیم با آنها ! با حافظ گوی ِ توفیق و کرامت در میان افکنده اند کـَس نمی آید به میدان ...
-
اردیبهشت 88
چهارشنبه 2 اردیبهشت 1388 08:44
این همانی توصیه ای به دوست داران پر و پا قرص آثار ژوزه مارو دِ واسکـُنسِلوش * اگر احیاناً کتابی از ایشان دارید با عنوان ب َـنانا براوا * * ، دیگر موز وحشی *** شان را تهیه نفرمایید . چون اگر این را دارید ، خوب است بدانید که این همان است و اگر آن را دارید ، ... * این نام به صورت ژوزه مائورو دِ واسکنسلوس هم برگردان شده...
-
فروردین 88
یکشنبه 9 فروردین 1388 18:02
I will not do that امیره : اوایل که من و همسرم به پاریس اومده بودیم ، می ترسیدم آپارتمانمون رو ترک کنم . به همین خاطر از پنجره به کوچه زل می زدم و این گربه رو می دیدم که بین آشغال ها می گشت . یک روز ، چند تا بچه به کوچه اومدند و اونو تو یک جعبه گیر انداختند . تماشاشون می کردم که یک ترقه روشن کردند و توی جعبه انداختند...
-
فروردین 88
یکشنبه 2 فروردین 1388 08:47
جهان هایی که موازی ند آدمی هست که معمولاً دلش می خواهد در زندگی اش ، هم زمان ، حاکم بر چند قلمرو باشد ؛ این که هر وقت اراده کرد _ خسته شد از همۀ شتاب زدگی های اطرافش ، انتظاراتی که عمر را مچاله می کنند ، یا حتی دل زده از رفت و آمدهای مکرر در قلمرو روزمرۀ خودش ، موفقیت ها و سوار بودن بر قالیچۀ سلیمان ( آدم دوست دارد به...
-
اسفند 87
دوشنبه 5 اسفند 1387 07:41
از « تقریرات خدایگانی » تا « یافتن دوبارۀ خویشتن » ١_ این که آدم مدتی سـِـر هرمس را بخواند و تا بعدترهایش ، هر از گاهی ، سری به بارگاه خدایی ایشان بزند و بدتر از آن ، مشترک صفحه های « رفقا و اذناب » گرامی ایشان باشد _ همۀ این ها اگر حتی پرسه های جسته و گریختۀ خاموش ( آف لاین ) و تا حدی مشتاقانه باشد _ کافی ست تا این...
-
بهمن 87
سهشنبه 8 بهمن 1387 18:11
ادبیات تعلیمی ۱ـ راه رسیدن به خدا در دنیای افسانه ها ۲ـ { اینم لیست ۱۰۰۱ کتابی که پیش از مرگ باید خوند ! } بعد دوباره عطار : عطّار در جای جای داستان بلند پرواز مرغان به سوی سیمرغ ، از روایت های کوتاه استفاده کرده است تا مقصود خود را بهتر و شیواتر بیان کند . به کار بردن حکایت و مـَثَل در متونی که زیر مجموعۀ ادبیات...
-
بهمن 87
سهشنبه 8 بهمن 1387 07:50
Teddy bear چرا تدی بــِر ؟ « تئودور روزولت _ که رفقاش اونو تدی صدا می کردن _ به شکار خرس علاقۀ زیادی داشت . اما یه روز از شکار خرسی که در دام افتاده بود ، منصرف می شه . از اون روز به بعد در کاریکاتورهایی که از روزولت می کشن ، همیشه یه خرس هم حضور داره . به همین دلیل خرسای عروسکی به teddy bear معروف می شن ؛ یعنی خرس...
-
دی 87
دوشنبه 9 دی 1387 18:15
عناصر مهم مسیر سلوک در منطق الطیر ، دمیان و پیغام آن برای خانم نویسنده ! میس دانر برای من همانند خضر بود. سالها بود که راه دلم را برای رویت او آب و جارو کرده بودم. برای یک سال، به عنوان مهمان، به دانشگاه دریک آمده بود. روزی که میرفت، گریه میکردم و انگشتر عقیقام را به او هدیه دادم . . . زمانی که نویسنده ای ، کتابش...
-
مهر 87
سهشنبه 9 مهر 1387 18:03
« منهای عشق » منهای عشق ( چهره ای به رنگ سپیا* ) ؛ نوشته ی ایزابل آلنده ؛ ترجمه ی گیسو پارسای ؛ نشر آریابان ظاهراً این رمان دنباله ی رمان دیگری از همین نویسنده ست به نام « دختر بخت » ، امّا قهرمان اصلی و مرکزی این داستان ، نوه ی شخصیت اصلی داستان قبلیه ست . از طرفی یه تعداد از شخصیت های رمان حاضر ، قبلاً در کتاب اصلی...
-
مهر 87
جمعه 5 مهر 1387 07:50
ای کاش ... ١_ « روزی بود ، روزگاری بود ؛ این فرمول ، جادویی است مرسوم در تمام دوران ها و در تمام فرهنگ ها برای گشودن ذهن و دل کسی که می خواند و یا اغلب بیشتر گوش می کند . دعوتی است برای گذشتن از مرز ناپیدای قصّه های شگرفی که تمام روایت هایشان به ما می گویند که آنها حاوی حکمتی ، رازی و رمزی هستند که فقط کودکان می...
-
شهریور 87
شنبه 9 شهریور 1387 18:04
جشن می گیریییم م م ! چند روز پیش یه بسته از جشن کتاب ( انتشارات کاروان ) به دستمون رسید. بازش کردیم . بر خلاف انتظارمون و به جای شماره ی جدید نشریه ، یه کتاب با قطع جیبی از توش بیرون اومد . من تازه داشتم با خودم فکر می کردم که نشریه چرا این شکلی و ... اصلاً این چیه ... ؟؟؟ دوس جون شروع کرد به خوندن نامه ای که ضمیمه ی...
-
شهریور 87
سهشنبه 5 شهریور 1387 07:52
کریستین ، کید و اسدالله کریستین و کید رمان عاشقانه ای است که نویسنده اش _ گلشیری _ آن را در ردۀ رمان های نو فرانسه قرار داده است . او نوشتن این رمان را ابزاری برای شناخت احساس خود می دانست و از طریق آن عاشق بودن خود را درک کرد . رمان در هفت فصل ، و در هر فصل با بندی از کتاب مقدّس آغاز شده که یک روز از هفت روز آفرینش...
-
مرداد 87
شنبه 5 مرداد 1387 07:53
تو همیشه خود خودتی میگه : _ چی میشه [ عادل مشرقی ] رو که گرفتن ، بعدش معلوم بشه که قاتل اصلیِ زنِ « حمید دوستدار » همون دختره بوده که نقششو مهناز افشار بازی کرده ( خیلی هم خوب بازی کرده ها _ اینو دوتامون می گیم ) . اون وقت عادل یه مدت زندون می مونه و دوباره آزاد می شه ، میره پی زندگی و عشقش ... آه می کشه ، با یه لبخند...
-
تیر 87
یکشنبه 9 تیر 1387 18:05
پمپئی « هنوز هم از ورود از دری که در زمان بردگی اجازه ی وارد شدن از آن را نداشت لذت می بُرد . به دربان با لبخند پاسخ گفت . حال خوشی داشت ، به قدری که وقتی به وسط سرسرا رسید ، ایستاد و گفت : _ تو راز خوشبختی را می دانی ماساوو ؟ دربان سر بزرگش را به علامت « نه » تکان داد . _ این است که بمیری . با بازیگوشی مشتی حواله ی...
-
تیر 87
چهارشنبه 5 تیر 1387 07:57
برّه های گمشده تحوّلات سال های ١٣۴٠ تا ١٣۵٠ که خاستگاه اصلی آن جامعۀ ایرانی نبود ، روشنفکران را به ریشه ها متوجه کرد ؛ در نتیجه ادبیّات مبارزه با وابستگی شکل گرفت . نتایج این تحوّلات در آثار این دورۀ هوشنگ گلشیری و به ویژه مجموعه داستان مثل همیشه ، به صورت بیان سقوط روشنفکران ، سرخوردگی ، تسلیم شدن به حکومت یا کنار...
-
خرداد 87
پنجشنبه 9 خرداد 1387 18:08
« داستان پسر بچه ای که یک روز ، درد را کشف کرد » « آدم پیش از تولّد نمی تواند پدرش را انتخاب کند . اما اگر من می توانستم ، تو را انتخاب می کردم » . نوع دیگری از جریان سیّال ذهن هست که لزوماً از تکنیک های نویسندگی به شمار نمی آید . در واقع یک ویروس است که ذهن شخصیت اصلی داستان را آلوده می کند . بسته به میزان مقاوت این...